انحطاط اهواز یا مرد میدان ِ عملم آرزوست…
اعتدال نخبگان – آذین بهرامی: آلبرکامو میگوید: « گاهی دوستتر داریم که چشمان خویش را ببندیم و به سخنان دروغ گوش فرا دهیم تا آنکه با حقیقت مواجه شویم. حقیقت مانند نور، چشم را میزند اما دروغ چون لالایی شیرینی آراممان میکند».
اگر تو هم دانستههایت را دربارهی خوزستان از مطبوعاتِ محلی به دست آوردهای اگر به عملکردهای اشخاصِ شخیصی گوش دادهای که در فوران عمل و قول، گوشه و کنایه زدهاند که این استانِ بد اخم باعث انحطاط خودش شده، اگر کمی به اصطلاح دلسوز بودی و در این عوالم شهرسازی و نوسازی به گوش ات خوزستان نامی خورده بود، این تکه جواهر از ایران را شعبده معرفی میکردی یا اگر کلهات خیلی داغتر بود و دنبال نظریات مارکسیستی میرفتی . . . و اگر. . . خوب چه فایده دارد که باز هم بگویم میدانم که تقصیر من و تو نیست؛ شاید تقصیر آنها هم نباشد (چون روش موثری بکار نمیگیرند) فقط آنچه را که مرسوم بوده و دیدهاند اجرا میکنند …
اصلاً دنبال تقصیر کار نمیگردم فقط اگر تو یکی از این آدمها بودی و اجازه داشتی استانت را بسازی چه میکردی؛ . . . مثل بقیه به همین روشها اکتفا میکردی یا نه یک طوری وجدان درد گرفته و عطش علم و تخصّصت را به گلویت نمیخشکاندی؛ احتمالاً نوشتهی من به دردت میخورد نمیخواهم خوزستان را به تو معرفی کنم و دربارهی بودن یا نبودنش با تو حرف بزنم بلکه میخواهم نشان دهم چه عواملی باعث میشوندکه از کنار عقاید علمی، منطقی و گاهی سهلانگارانه و البته با ترس بگذریم. با یکی از دوستانم در یکی از خیابان های اهواز قدم میزدیم چند مغازه را نگاه کردیم بعد از مدتی صحبت، دوستم با آرنجش به من زد و گفت که احتمالاً این خیابان ها مشکل sad دارند، گفتم چی: گفت غمگینی!
مشغول مطالعهی راههای احتمالی کمک به بهتر شدن شهر و استان مان بودیم . . . چرخیدیم… میچرخیم….
این پرونده (مانند بسیاری از پروندههای نوشته و نا نوشتهی دیگر) مربوط به دلسوزی است، در یکی از صفحات این پرونده ارتباط با کلماتی مثل «مرام»، «مدیریت» و «جنوب» بیان شده است.
وقتی از خوزستان میگوییم انگار به دنیای قدغنها پاگذاشتهایم واژههایی که او با خودش میآورد در دیدگاهِ ما مظلوم ، فقیر و … به نظر میرسند.
حقیقتش را بخواهید ما عادت نکردهایم با نگاهی واقعبینانه مسائل اهوازمان را دنبال کنیم یا از آنها گریختهایم یا نسنجیده به سوی آنها غلتیدهایم و شاید این به دلیل چند قومیت بودن و چند زبان بودن در این استان بوده باشد .
در دیدگاه ما صحبت کردن درباره مسئولین و مدیران بد است و منتقدی که در اینباره صحبت میکند حتی اگر از زاویهی علمی و عملی به آن بپردازد، از آن هم بدتر است و به تاریکی و حاشیه رانده می شود؛ به هر حال همهی اینها نشان از روشهایی دارند که در اثر درازمدت هم چیزی نبودهاند!
از کنار چند محله محروم که میگذرید به حرفها و درد و دلهاشان گوش کنید، در یک فرعی به چالهها و لولهها توجه کنید. اگر هم به آمار و ارقام علاقه دارید حساب کنید چند روز از سال خیابانهایشان سر ریز فاضلاب و آب ِمانده میشوند و دوباره پر و خالی میشوند( البته در محله هایی چون کیانپارس و زیتون کارمندی یا کوی ملت هم به کرات دیده می شود ) ، حول این مسائل کارشناسان شهری و شهرسازی ما تاکنون تا چه حدی رویکرد واقعبینانه داشتهاند؟
آیا هنوز انکار میشوند؟! هر سال همان آش و همان کاسه…در این زمینه چه تخصیص بودجه ها و چه دستوراتی حتی از جانب مقام معظم رهبری ( اجرای طرح ۵۵۰ هزار هکتاری) گرفته نشده است و چه اعتباراتی تخصیص داده نشده است؟
اما کو عمل ومرد میدانش ؟
مراکز بزرگ صنعتی و نفتی و گازی کشور از جمله پتروشیمی ها ، فولاد سازی ها، نورد و لوله سازی ها، مناطق نفت خیز جنوب، شرکت ملی حفاری ، طرح توسعه نیشکر و صنایع جانبی و … همه یک تکه ی کوچک از غنایم گرانبهای خوزستانند که همه و همه نشان دهنده ی این هستند که خوزستان قلب تپنده اقتصاد ایران است و بها و ارزش مضاعفی باید هم از جانب دولت مردان و هم تخصیص بودجه های کشوری داشته باشد .
البته که برای من و شما راحت است؛ پذیرفتن اینکه شخصی به علت بیخوابی یا بدخوابیِ دیشبش نامتعادل باشد اما بحث از نیازها و رفع آنها که میآید سرخ میشویم چون ادعایی که برای بیانِ پیچیده شدنِ همین حرفها میکنیم. بله، تمامِ موضعگیریهای ما در برابر خطوط و خیطههای قرمز به خوزستان برمیگردد اینکه با نگاهی متعصبانه به او نگاه کردهایم وگرنه ما نگاه علمی را مدتهاست از یاد بردهایم؛ از روزی که خوزستان طبق گزارش های آماری و استناد به ایرنا بالاترین نرخ مهاجرت را در میان تمام استانهای ایران پیدا کرد و تنها در چند سال پیش از ۱۳۹۷، ۴۰۰ هزار نفر از مردم خوزستان بنا به دلایلی مانند آب ناسالم، ریزگردها و هوای نامطبوع، گرمای زیاد هوا و شرایط اقلیمی نامساعد همچنین بیکاری، فقر و گرانی، محل سکونت خود را ترک کرده و به شهرهای شمال ایران مهاجرت کردهاند.
حالا این موضعگیری افراط گرایانه (مثبت یا منفیِ) ما نسبت به مسئولان استانی خصوصا مرکز استان هیچ اساسِ علمی ندارد ما میان ناخودآگاه و خودآگاهِ خوزستانی ها (خودمان) در هوا میچرخیم، میمانیم ... و فقط به این امید داریم که روزی که استان مان را مثل گذشته جلگه ای پرآب ، بدون بیکاری ، سراسر از طرح های تمام شده ی بزرگ ، بدون بحران آب و تنش های آبی، استانی دارای سیستم جامع فاضلاب شهری ، خوزستانی بدون ریزگرد ببینیم.
این ها را گفتم تا به اینجا برسم که این روزها تعهد و توسعه مندی در شهردار غریب واقع شده اهواز می بینم که با عینکی نو و تازه به مسائل شهری نگاه می کند و با تلاش هایش سعی دارد از این درد ها ما را خالی کند .
ولی امان از وقتی که بدخواهان بخواهند جلوی پیشرفت شهرمان را بگیرند .
باید بلندگو به دست بگیریم و رسوایشان کنیم و تشت شان را از بام بیاندازیم.
تا بیخود دچار نام نشوند ؛ آن نام هایی که برای اهواز کوچکند و کم اند.
مخصوصا در آستانه سالی که در جستجوی صندلی بهارستان همه چیز در شهر بهم می ریزد.