نواصولگرایی، تنها با تجدیدنظرطلبی ممکن است
محمدكيانوش راد
تاریخ انتشار: دوشنبه 6 شهریور 1396 | 20:04 ب.ظ
زمان مطالعه: ۴ دقیقه نخبگان- محمد کیانوشراد، فعال سیاسی اصلاحطلب : بازگشت اصولگرایان به اصول حداقلی اخلاق اجتماعی نخستین گام و تجدیدنظرطلبی دومین گام اساسی است که نجات اصولگرایان با آن رقم خواهد خورد. احمدینژاد با همراهی مشایی، تجدیدنظرطلبی خویش را با مواضع خویش اعلام کرد. برخی معتقدند احمدینژاد از ابتدا همین دیدگاه را داشته و آن را مکتوم داشته […]
زمان مطالعه: ۴ دقیقهنخبگان- محمد کیانوشراد، فعال سیاسی اصلاحطلب : بازگشت اصولگرایان به اصول حداقلی اخلاق اجتماعی نخستین گام و تجدیدنظرطلبی دومین گام اساسی است که نجات اصولگرایان با آن رقم خواهد خورد. احمدینژاد با همراهی مشایی، تجدیدنظرطلبی خویش را با مواضع خویش اعلام کرد. برخی معتقدند احمدینژاد از ابتدا همین دیدگاه را داشته و آن را مکتوم داشته تا بتواند از طریق اصولگرایان سنتی قدرت را به چنگ آورد و اکنون دیدگاههای واقعی خویش را فاش میسازد. اصولگرایان سنتی خود را حق مطلق دانسته و برای مردم حق مشروعیتبخشی به حکومت قایل نیستند و حداکثر نقش مردم را، نقش عینیتبخشی به حکومت میبینند. البته اگر کسی خود را حق مطلق دانسته و برای رای مردم هم اصالتی قایل نباشد، لزوما به معنی دستنایافتن به قدرت نخواهد بود. قدرت با ابزارهای مختلف حاصل میشود که رای و رضایت مردم تنها یکی از شیوههای آن است. وقتی به استدلالهای سنتی در رد حق حاکمیت مردم، آزادی، تعیین حاکم توسط مردم در گذشته و امروز نگریسته میشود از یک منطق واحد بهره گرفتهاند. درواقع اصولگرایان هنوز استدلالهای قدیمی را برای مسائل جدید تکرار میکنند. نگاهی به نظرات آیتالله مصباحیزدی و بیاعتبار دانستن رای مردم در تعیین حکومت، گویای این توقف در گذشته است. احمدینژاد جسارت عبور از دیدگاههای سنتی را داشته است. گفتمان شبهسوسیالیستی احمدینژاد هنوز در میان طبقات نابرخوردار اجتماعی و اقتصادی حامیان قابل توجهی دارد و ترکیب آن با گفتمان ناسیونالیستی و ایرانگرایی، طرفدارانی را از سایر طبقات اجتماعی جذب خواهد کرد. بازسازی و گسترش دیدگاه احمدینژاد و مشایی در چارچوب گفتمان قانوناساسیخواهی و تاکید بر حاکمیت رای مردم و در صورت دستیابی به امکان حضور در صحنه سیاسی ایران را نباید دستکم ارزیابی کرد. بحث نواصولگرایان به بررسی بیشتری نیازمند است اما اکنون سخن از اصولگرایان سنتی است و توجه به شرایطی که میتواند باعث بازگشت اصولگرایان سنتی با شرایط حداقلی باشد. برخلاف تصور، حتی لامذهبان هم میتوانند در انتخابات، حامی اصولگرایان شوند، اما مشروط به مشاهده حداقلها، که در اینجا حداقل لازم بازگشت اصولگرایان به اصول اخلاقی سنتی آنهاست. صداقت، انصاف، عدالت و اخلاق، اصول فراموششده دو دهه اصولگرایان بوده است. اصولگرایان بیش از سایر جناحها خود را ارزشی و طرفدار اخلاق و مذهب جلوه میدهند. اما در جامعهای که بخش عظیمی از آن سنتی و طرفدار مذهب است، چرا اکثریت این جامعه، این ادعا را از سوی برخی از اصولگرایان باور نمیکنند؟ مردم و حتی مخالفان دین و مذهب، از دروغ، نیرنگ، تهمت، افترا، فحاشی، ریا و دورویی، بیانصافی و اجحاف، غارت و دزدی اموال دولتی و زد و بند و فامیلگرایی، دخالت در زندگی خصوصی مردم، سختگیریهای بیدلیل و بیمنطق و بیانصافی خسته و آزردهاند. اگر مردم در جناحی صداقت، انصاف و عدالت بیابند، به آن جناح اعتماد خواهند کرد. این مساله در مورد اصولگرا و اصلاحطلب به یک اندازه صادق است. یکی از اشکالات کنونی اصولگرایان، بیتوجهی به اصول اخلاق اجتماعی است. مردم از حاکمیت اصولگرایان واهمه دارند و حاکمیت اصولگرایان را مساوی با تعصب و خشک مقدسیها، رواج جنگ و خشونت، دخالتهای ناروا در امور خصوصی و اقدامات فراقانونی با توجیهات دینی میبینند. اصولگرایان ادعا میکنند آنان بیش از دیگران بر اصول اخلاقی پای میفشارند. اما مردم در عمل، گفتار اصولگرایان را با رفتارشان مغایر میدانند. اصولگرایان با این گام حداقلی هم، یعنی بازگشت به اخلاقیات و دور شدن از رفتارهای افراطیون جناح خود، قادر به جلب اعتماد و کسب رای مردم را خواهند بود. گام دوم و اساسی اصولگرایان تجدیدنظرطلبی است. تجدیدنظر در مفهوم رای و حاکمیت رای مردم است. پس از الزام به اصول کلی اخلاقی، اصولگرایان باید تکلیف خود را تنها با یک اصل روشن کنند و آن مشروعیت و «قبول یا عدم قبول رای مردم» است. حتی اگر آنها رای مردم را تاکتیکی و از «باب مماشات» یا از «باب ضرورت و مصلحت» یا «از باب دفع افسد به فاسد» تعبیر کنند، باز هم راهی برای جلب نظر مردم خواهند یافت. اصولگرایان البته میتوانند بگویند ما با ابزارهای قدرت و بدون توجه به رای و خواست مردم قدرت خود را حفظ خواهیم کرد. همانگونه که برخی تئوریسینهای آنان، رای مردم را فاقد اصالت شرعی و عقلی میدانند. در این صورت آنها راهی متفاوت از قانون اساسی و روند رو به گسترش خواست و اراده مردم را در پیش خواهند داشت؛ راهی که نهایتا به رویارویی با مردم و انزوای بیشتر آنان منجر خواهد شد. اصولگرایان نشان دادهاند که از لحاظ نظری و عملی و در صورت لزوم، ظرفیت آن را دارند تا با تفسیر موسع و انعطافی از اصول ادعاییشان، راه را برای تغییر و انعطاف و سازگاری با شرایط متغیر و بنا به مقتضیات روز انجام دهند. اصولگرایان میتوانند گرایشات مردم گرایانه و عدالتطلبانه یا سوسیالیستی، یا گرایشات فردی و سرمایهداری را داشته باشند، آنان قادر خواهند بود دوباره با رای مردم به قدرت اجرایی برگردند، اما رعایت حداقلها و جلب نظر مردم شرط اساسی آن است. نواصولگرایی ادعای بزرگی است که تنها با تغییرات مفهومی و نظری تحقق مییابد و امثال قالیباف حداقل اکنون، فاقد چنین توان و ظرفیتی است. مواضع احمدینژاد و یارانش را شاید با مسامحه بتوان نوعی نواصولگرایی توصیف کرد. نواصولگرایانی که با برداشت و ویرایشی جدید از نظرات انجمن حجیته و با آرایش نظریات شبهسوسیالیستی و شبهناسیونالیستی نمایان میشود. در حلقه یاران احمدینژاد، اکنون صدایی مبهم، اما متفاوت در مورد مردم و حاکمیت رای آنان و قانون اساسی و برخلاف رویه گذشته اصولگرایانه احمدینژاد شنیده میشود. این سخن به هیچوجه با مفروضات نظری اصولگرایان سنتی یکسان نیست و راه را برای تعریفی جدید از اصولگرایی خواهد گشود. با پذیرش «رای مردم و حق حاکمیت واقعی مردم بر سرنوشت خویش»، همه راهها به سوی اصولگرایان گشوده خواهد شد.
با تبعیت واقعی و نه تزیینی از رای مردم، قانون اساسی، مبنا و معیار و ملاک اصولگرایان هم خواهد شد و پس از آن بدون توسل به زور و اجبار و رانت سیاسی، میتوانند برنامههای خویش را به مردم عرضه کنند و برای بازگشت در قدرت و بر اساس انتخاب مردم امیدوار باشند.
اصلاحطلبان دریافتهاند که وجود رقیبی به نام «اصولگرایان معتقد به حاکمیت رای مردم» یا هر رقیب دیگری، از جمله دگر اندیشان مردم گرا، نه تنها قابل پذیرش، که لازمه رشد و توسعه کشور و حتی اصلاحطلبان خواهد بود.
مساله محوری ما و اصولگرایان قبول یا رد رای مردم و حاکم دانستن آن بر همه مناسبات و توافقات اجتماعی است. قانون منبعث از رای مردم ملاک و معیار داوری است. اصولگرایان و اصلاحطلبان، مذهبی و غیرمذهبی شیعه و سنی، لاییک و سکولار، سوسیالدموکرات یا لیبرال دموکرات، همه، در هنگام رسیدن به چراغ قرمز راهنمایی متوقف و با سبز شدن چراغ حرکت خواهند کرد. کسی نمیپرسد که پشت چراغ راهنمایی چه کسی و با چه عقیدهای ایستاده است. همه ملزم به رعایت آن هستند. التزام به قانون اساسی و نه لزوما اعتقاد به قانون، شرط زندگی مدنی است.
اصولگرایان، در گام اول به اصول اخلاقی بازگردند و در گام دوم با تجدیدنظر در اصول سنتی نواصولگرایی را تحقق بخشند. تنها راه با مردم ماندن، حداقل برداشتن یک گام به جلو است
منبع: روزنامه اعتماد مورخ ۵ شهریور