نگاهی تحلیلی به کتاب شعر و عرفان در سرزمین بختیاری
نوشتاری ازدکتر سعید آژده
هـمتم بدرقه راه کن ای طایر قـدس که دراز است ره مقصدو من نوسفرم
نگارش تذکره درهـرعـصری به ویژه دراین عصرکه تحقیق و تتبع صورتی عـلمی به خودگرفـته مستلزم داشـتن حافظه ای توانا ، اطـلاعاتی بسیط ، استـقامتی زیاد و در دسترس داشتن منـابع و ماخذ لازم است. / ( از مقدمه مـولف – صفحه دوم )
که خوشبختانه با توجه به موانع بسیاری مثل ” قلت مایه علمی ، نقصان حافظه و در دست نداشتن امکانات ِتفحص کامل ” که در پیش و گاه پشت ِسر مولف کتاب” شعر و عرفان در سرزمین بختیاری “بود ، ایشان(استاد علی محمد بهرامی)توانست اثری شگرف از خود در حوزه ی فرهنگ و ادب بختیاری به یادگار بگذارد؛این مولف متوفی ( که ای دریغ و درد از اینکه اجل نگذاشت تا خود حاصل زحماتش را به دیده بنگرد) در واقع همانطور که در سطور بالا اشاره کردم با همه ی نقصان های مقابلش خون ِدلها و مشقت های بسیار کشید، از رنج ِسفر به این و آنجا گرفـته که گاه او را تا دورافتاده ترین روستاها می بردوگاه نیزتادور ترین شهرهـا؛اما آنچه واضح ومبرهـن است اینکه هـر چه بود این بار به مقـصد رسیدو حاصل اش اثری عـظیم و به یاد ماندنی به نام ” شعـر و عرفان در سرزمین بختیاری ” است که اکنون در کتابفروشی ها موجود می باشد و حیف است اگر این اثر خاک بخورد و عـده ای از فـرهنگ و ادب ِایلشان (مظورم خاصه بختیاری هاست،گرچه دیگران هم می توانند ازاین اثر استفاده ببرند)مطلع نباشند و ندانند چه برسر آنها رفـته زیرا که در ابتدای این اثر مطالبی از “نژاد بختیاری”،” قلمروی جغرافیایی”،” تاریخ سیاسی”و” ترسیم نموداری زنان شاعـر” این نژاد آمده ومولف به تحلیل و بررسی آن پرداخته است که می تواند راه گشای بسیاری از محققان و دانشجویان ِدیگر باشد .
شعر و عرفان در سرزمین بختیاری اثری نیست که مـابی تـفاوت از کنار و خوانـش آن بگذریم ،بـل مجموعه عمیق و پرباری است که نشان می دهد مولف آن چقدر علمی به معرفی و نقد ِآثار شعراو ادبای قومش پرداخته است ، غور و تعمق در این رساله (که رسالتی سخت بردوش راقم این سطور می گذارد)وبرداشت های عینی ازآن مستلزم ِآگاهی داشتن خواننده نیز می باشد تا بل بیشتر بتواند ره به ژرفنای آن ببرد،گرچه مقاله ها و رساله های دیگر نیز در این حوزه پیش ترچاپ وعرضه شده بود ولی صراحتا به زعم ِبنده هیچکدام از آنها تا آنجاکه من بررسی کرده ام نتوانسته چون این اثر به “بختیاری ها “ادای دین بکند و بزرگترین وجهی که مولف آنرا نسبت به دیگران متمایز می کند و در واقع به آن وجهه بالایی می دهد ، همین تحصیلات عالیه استاد” علی محمد بهرامی”می باشد که او توانسته این ادیبان را از عینک علمی،ادبی خویش عبور دهد.
استاد بهرامی با حافظه ی شعری عجیب خود (که ازرودکی”شاعرتیره چشم ِروشن بین”آغاز می شد وتامعاصرترین شاعران ایران ادامه داشت) قلم به نقد ِبزرگان ِادب ِبختیاری به دست گرفته ، بزرگانی چون ” داراب افسر بختیاری ” ، ” پژمان ” و ده ها شاعر دیگرکه نام ِتمامشان دراین مقال نمی گنجد ودرآن رساله موجود می باشد ؛ گرچه در این میان شاعران دیگری هم هستند که نسبت به” پژمان ” و ” داراب افسر ” شعرشان ضعیف تر می باشد و گاه ما شکسته وزنی را در اشعارشان به وضوح می بینیم که این نکته تا حدودی در مورد برخی از اشعار “داراب افسر ” نیز صادق است ولی آنچه مبرهن است اینکه این عزیزان و آن ادیبان در حوزه ی شعر زحمات فراوانی را کشیدند و حداقـل اینکه قلمفرسایی کرده اند و بی انصافی است اگر نگوییم شاعرند!
در بیشتر اشعار ما به مشخصه ای به نام”طنز” بر می خوریم که حکایت از نیش ِقلم ِشاعران ِبختیاری دارد طنزی که گزنده است و هـرگز خواننده را به خنده وانمی دارد مثل ِشعر-رستاخیز مسجد سلیمان- از داراب افسر که طعنه ای روشنفکرانه به استعماراست ، همو که باعث می شود کتابِ” افسر”(در آن دوران) گناه کبیره ی ِحکومت خائن ِ پهلوی باشد و هیچ احدی جرات خواندن ِآن را نداشته باشد! که این خود نشان از تعصب بختیاری ها می دهد که هرگز سرتعظیم فرود نیاوردند ،گرچه اشعاردیگری در این رساله موجود می باشند ( مرادشعر و عرفان در سرزمین بختیاری است)که شاعران ِ آنها تعریف مناسبی از طنز نداشته اند و به هجو، هزل و مطایبه پرداخته اند که بیشتر خنده برانگیز می باشند تا نیش دار مثل اشعار صفحات۳۷، ۳۸،۴۴۷و۴۴۸ و … .
بعضی از اشعار موجود در این کتاب از چنان ساختار محکمی برخوردار می باشند که خواننده را شگفت زده از معماری ِواژگان می کند این ابیات مانند زنجیربه هم متصل می باشند که اگر یک بیت از آن برداشته شود کل ِشعر از هم می پاشد و ناقص می شود ؛ این اشعار که گاه به شکل روایی و گاه توصیفی و گاه غنایی و تاملی می باشددرپاره هایی نیز نمایشی وحماسی می باشندکه البته حماسه به وفور یافت می شود و شکل ِملموسی دارد ، اشعار زیادی هم وجود دارند که در مدح و ستایش ِامامان وبزرگانی دیگرندکه همه ی آنها جز ادبیات و شعر غنایی یا( لیریک) اند گرچه آمیخته با حماسه (اپیک) نیز می باشند .
تلمیحات و اصولا اصل تلمیح از دیگر مشخصه های ِموجود ِاشعاردرکتاب “شعر و عرفان در سرزمین بختیاری” است زیرا بدیهی است که « هیچ مولفی درخلأ نمی نویسد » برای همین تلمیحات ِگوناگونی از قصه ها ، روایت ها ، احادیث و اشعار شاعران ِپارسی گو مانند” فردوسی”و” سعدی”و”حافظ”و”نظامی”به وفور یافت می شود . ما در این کتاب به مولفه ای دیگرمانند “صور خیال”برخوردمی کنیم که شاعران بختیاری”برای اینکه کلامشان بیش از حد انتزاعی نشودازاصطلاحاتی استفاده می کنندکه بیانگر مفاهیم محسوس آن عواطف می باشد گرچه شعرای بختیاری ِبختیاری گو و شعرای بختیاری ِپارسی گو که من آنها راازهم تفکیک می کنم دربیشتر آثارشان ناظمان بهتری بوده اند ولی اشعار زیادی نیز موجود است که حاکی از این نکته ها می باشد که بختیاری ها در جهاتی شاعرِ به تمام معنا از اعم و اخص هستند ؛ هیچ منتقد ِمنصفی نمی تواند از کنار”پژمان “و دیگران بگذرد.
بختیاری ها با اینکه اغلب زندگانی ِروستایی و ساده ای داشتند ولی هرگز ازمطالعه غافل نبوده اندوبینش ِ ژرفی ازتاریخ ادبیات ایران داشتند که اشعارشان خود گویای مستندومستدلی براین تعبیرمی باشد،کسی نمی تواند انکار کند که فلان بختیاری بار کتابهایش را چندین رأس اسب و قاطر هم نمی کشید!هنوز روشنفکران بختیاری دردوره مشروطه ازاذهان پاک نگشته اند، پس این قضاوت ِنابه جا که می گویند: “بختیاری ها ، گروهی ایلیاتی بی سواد می باشند ” از کجا آب می خورد؟ آیا این همه ادیب روشنفکرخود بهترین مدعا وشاهدبراین تعبیر نمی باشدکه بختیاری ها به رغم ِروحیات ِطبیعت گرا یاناتورالیسم ِخودشان بهترین مهد برای پرورش ِبزرگانی چون “داراب افسر”،”پژمان “و … بودند؛ تازه این ها خاصه درشعروادبیات بودکه مثال زدم وگرنه کیست که سردار” اسعد بختیاری” را انکار کند؟
رنج ِشاعرانه درتک تک اشعار شکل ملموسی دارد تا آنجاکه ناچاربه خدا پناه می بردو ازاو حتّی گِلِه و شِکوه نیز می کند :
یه نـفـرکی اِتـِرِست ئی هـمه آدُم بکُـشه
او نکـشت دسـت ِتو بید قـدرت قـهار تـونه
وَندیه جنگ ِ اروپا و تَپِستی تَه ِعرش
هرچی مُردِن مِنِه جنگ خین همه بارِتونه
“داراب افسر بختیاری،صفحه ۷۱ ”
این گِلِه و شِکوه گاه شکل ِزمینی (معشوق زمینی)به خودمی گیرد :
گُدی وختی بهار آبو اِیاهُم
گُدی وا قارچ و ریواس اِدِراهُم
تیام دی کور آبین و نَوَیدی
بُگـُه وا تـا به کی رَهـته بپاهُــم
“داراب رئیسی بختیاری ، صفحه ۱۸۹”
” پژمان ” از آن دسته شاعران ِبختیاری پارسی گو می باشد که به تعبیرمولف کتاب ِ”شعروعرفان در سرزمین بختیاری ” :«شعرش باعث جان بخشیدن به کالبد شعرکلاسیک معاصرین است»شعری که با اقبال عمومی مواجه شده است یعنی نه تنها بین بختیاری ها بلکه تمام ایرانیان با شنیدن ِچنین ابیاتی از او لذت می برند :
درکنجِ دلم عـشق کسی خانه ندارد
کس جای در این کلبه ویرانه ندارد
دل رابه کف ِهرکه نهم بازپس آرد
کـس تـاب نگهـداری دـیوانه نـدارد
” پژمان بختیاری ، صفحه ی ۱۳۸ ”
اکثر اشعار انتخاب شده در کتاب استاد” بهرامی ” (که توسط این مولف چینش و گزینش شده اند)از نظرعـلم زیباشناسی(Aesthetics) درجایگاهِ ویژه ای قرار دارند و درخواننده التذاذادبی ایجادمی کند، التذاذی که نشأت گرفـته ازبدعـت شعرای بختیاری ست و مولف کتاب خوب به درک آنها رسیده است .
گردآوری چنین رساله عـظیمی درمعرفی آثارشاعـران بختیاری کاری بس مشکل بود که خوشبختانه به بار نشست ؛ البته فراموش نشود که مراد ازشاعران بختیاری هـمان شاعران کلاسیک می باشد ،که “استاد بهرامی” به آنها پرداخته است و در مقدمه کتاب نوید این را داده بود که در یک فرصت ِدیگر “نو پردازان قلمروی بختیاری “را (اگر طالع مدد کند)معرفی ونقدکند،که متاسفانه وبادردبگویم:که طالع مدد نکرد تا به تعبیر”حافظ”- دامنش را به کف آورد- ؛ این بود که تنها از مرحوم استاد “علی محمد بهرامی ” کتاب” شعروعرفان درسرزمین بختیاری “آن هم پس ازمرگ ایشان توسط خانواده اش به دست چاپ سپرده و عرضه شد؛ خدایش بیامرزد او را.
نگاهی تحلیلی به کتاب «شعر و عرفان در سرزمین بختیاری» از مرحوم علی محمد بهرامی/مجله کوهرنگ، شماره۸٬خرداد و تیر ۱۳۸۵٬صفحات۱۸و ۳۸ نوشته : دکتر سعید آژده