
گرما دیگر فقط یک پدیدهی طبیعی نیست؛ به جبههای از جنگ بدل شده. جنگی خاموش و مرگبار که هر سال بیهشدار میآید و جانها را آرام و بیصدا میگیرد. هشدار نارنجیِ هواشناسی خوزستان برای فردا، زنگ خطریست که نهفقط برای دماسنجها بلکه برای جان مردم به صدا درآمده است.
از اهواز تا دزفول، از شوشتر تا آغاجاری، خوزستان در آستانهی دمای ۵۰ درجه است؛ عددی که دیگر نباید با عادیسازی و بیتفاوتی از کنارش گذشت.
دیگر وقت تعارف نیست! هوا آلوده است، نفسها به شماره افتادهاند و محیط زیست، در مسیری ناهموار به قهقرا رفته. این وضعیت تنها یک هشدار جوی نیست؛ یک هشدار اجتماعی-امنیتی است که باید همانند بحرانهای ملی با آن برخورد شود. وقتی هوا برای سالمندان، کودکان و بیماران تنفسی قابلتحمل نیست، ما درگیر جنگی نابرابر بر سر ابتداییترین حق انسانی هستیم: حق تنفس.
در چنین شرایطی، کدام نهاد مسئولیت خود را جدی گرفته؟ آیا مجلس شورای اسلامی تا کنون طرحی مؤثر برای مقابله با گرمایش شدید اقلیم جنوب کشور تصویب کرده؟ دولت چه برنامهای برای مقاومسازی زیستی و سلامتمحور شهرهای داغ خوزستان دارد؟
آیا ایستگاههای سلامت در مناطق در معرض خطر فعال شدهاند؟ سیستم هشدار عمومی کارآمد است؟ شرکت ها ، بانک ها و ادارات در چنین شرایطی با چه منطقی فعالیت میکنند؟
باید پذیرفت که خوزستان، قلب تپندهی اقتصاد ایران حالا نیازمند یک برنامهی نجات فوری برای سلامت مردمش است. نهفقط در سطح محلی بلکه در سطح ملی.
اگر خوزستان امروز را تاب نیاورد فردا دیگر تنها گرما نیست که مردم را زمینگیر میکند؛ بیاعتمادی، رنج، مهاجرت و فرسایش سرمایه انسانی سرزمین را میبلعد.
اکنون لحظه تصمیم است.
هم مجلس باید برای نجات اقلیم خوزستان ورود جدی کند و هم دولت باید مدیریت بحران اقلیمی را در اولویت اول خود قرار دهد. نه با گزارش و آمارهای تکراری بلکه با اقدامات ملموس و فوری.
باید ایستگاههای پشتیبان تنفسی در مناطق حساس ایجاد شود، مرخصی اضطراری ادارات برای گروههای آسیبپذیر فعال گردد و سازوکارهای جبرانی برای ساکنان مناطق کمبرخوردار تعریف شود.
این فقط گرمای هوا نیست که خوزستان را میسوزاند؛ بیتفاوتیست که زخم را عمیقتر میکند.
اگر امروز نجنبیم فردا تنها خاکستر امید میماند و آسمانی که دیگر هوای نفس کشیدن ندارد.