موضوعات داغ

آثار منوچهرشفیانی بهترین مدافع برای مانایی اوست…

نوشتاری از دکتر سعید آژده ؛ صاحب امتیاز و مدیر مسئول نخبگان

اعتدال نخبگان- دکتر سعید آژده:پرداختن به نویسندگان وادیبان کشور مستلزم آگاهی وسواد علمی هر منتقد یا نویسنده دیگری است وپس از آن هم شناختِ پیرامونِ زندگیِ هنری آنان شرط است ، یعنی من اگر ” منوچهر شفیانی ” را نمی شناسم دلیلی ندارد که بخواهم به صرفِ نوشتن ، وقتِ مخاطبان خود را هدر دهم.

جنوب مهدِ پرورشِ استعدادهای شگرف و خدادادی بسیاری است ؛ این خطه آن قدر شاه مهره دارد که دست روی هر کدامشان بذاری اشتباه نکرده ای ، کارون معجونی ست که هر شیفته ای را افسون می کند ،
آن هم اگر در دامنه های زاگرس بزرگ شده باشی و بعد وارد شهر صنعتی آن روزهای مسجدسلیمان بشوی .

” منوچهر شفیانی” نویسنده ی توانای ادبیات داستانی جنوب در دهه ی چهل خورشیدی ست که در « مسجدسلیمان » متولّد و رشد کرد .

مسجدسلیمانِ آن روزها در واقع کانون اصلی مدرنیته در ایران بود که هم ابزارش را داشت و هم افکارش . ابزار به این معنی که با اکتشاف نفت در این خطه ، خود به خود ، چشمانِ زیادی به سوی اش معطوف شد .

آن روزها مسجدسلیمان همه چیز داشت از سینماهای مدرن که همواره تازه ترین فیلم های جهان را همزمان با سینماهای ، آمریکا و اروپا پخش می کرد و هم در زمینه های دیگر مثل کتابخانه ها و کتابفروشی ها که بهترین آثارهای جهان را عرضه می کردند ، این شهر کوچک و صنعتی که مهاجران زیادی را هم به سوی خود کشانده بود نقطه ی عطف نویسندگان و شاعرانی امثال ” منوچهر شفیانی ” ، “بهرام حیدری” ، و بعدها “یارعلی پورمقدم” و قباد آذرآئین “[در داستان نویسی] و”هوشنگ چالنگی” ، “یارمحمد اسدپور” ، “سیدعلی صالحی” ، “هرمز علی پور” و . . . [درشعر] بود که این ها هم « افکار» هایی بودند که در بالا به آن اشاره کردم ، که اگر بخواهم به تک ، تکِ آن ها بپردازم باید فهرستِ عریض و طویلی را آماده کنم که گمان نمی برم در حوصله ی عزیز مخاطبانم باشد .

انتخاب “منوچهر شفیانی” توسطِ من و پردازش به آن از چند جهت برایم حائز اهمیت است که مهمترین آن ، زنده ماندن نام و یادِ این نویسنده ی مدرن است

از آن جهت که خیلی کم و به ندرت دیده ام که دوستانم بیایند و به آن ها بپردازند به گواه تمام نویسندگان و ادیبانِ برجسته ی دهه ی چهل و پنجاه خورشیدی جنوب ، منوچهر شفیانی نویسنده ای توانا
و با استعدادِ خلاق و ویژگی های منحصر به فردی بود که متأسفانه اجل مهلتش نداد و ای دریغ و درد که جنوبِ آن روزها (و تمام کشور بواقع) در حسرتِ شکوفایی یک داستان نویسِ کامل و مدرن ماند ، باور کنید که نه دچار احساس محض شده ام که بخواهم بی جهت نام شفیانی را بزرگ کنم [که بواقع بزرگ هم هست] و نه چیز دیگر . . . که این خود آثار اوست که بهترین
مدافع برای مانایی ایشان است .

منوچهر شفیانی با ویژگیهای که خاصِ خود او بود (ویژگی هایی که در کار هیچ کسِ دیگر نه قبل و نه بعد او- ندیده و نخوانده ام) داشت همراه «ایکاروس» به خورشیدی می رسید اما …
اما . . . سربر بالین دیگر اسطوره ی شعر معاصر «شاملو» بدرود گفت و سهم مسجدسلیمان از او همین نوشته های اندکِ به جا مانده است و جنازه ای غریبانه از او که سال هاست در گورستانِ چهاربیشه مسجدسلیمان آرمیده است و نیز یک دنیا حرف و حدیث دیگر که . . . بگذریم !

او با تلفیقِ سنت و صنعت و تجربه توانست ماندگارترین آثارها را [هرچندکم] از خود به جا بگذارد. “منوچهر شفیانی” همواره [بدون هیچ تعارف و تردیدی] برای من یک “صادق هدایت” دیگر است که همان طور که آثار هدایت در زمان حیاتش از لحاظِ چاپخش به اقبال نرسید و مهجور ماند .

آثار “شفیانی” هم برای نسل ِ امروز متأسفانه و متأسفانه غریبه است و نویسندۀ امروزِ ما نمی داند که «شفیانی» ها و یا «حیدری» ها ، که و چه بوده اند !
آن گونه که هدایت خودش نخواست بماند ، اما شفیانی مرگ مهلتش نداد .

شاید اگر «منوچهر شفیانی» زنده بود الان ادبیات داستانی ما مسیر بهتری را طی می کرد و کمی از این آشفته نویسی ها و آشفته گویی ها کمتر می شد و شاید هم چیز دیگر !

از جنوبِ آن روزها تنها یادهایی برای ما و نام هایی نیز مانده اند که غم و حسرتشان نه رهایمان می کند و نه می گذارد آرام بگذریم ….

از هر چه گذشته و گذشته ها امّا از « شفیانی » ها نمی توان گذشت .

باشد که در فرصتی دیگر خاصه به آثار این نویسنده ی ارزشمند بپردازم .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا