نقد نوشته ی دکتر اردشیر صالح پور بر بوسه بر جنوب سعید آژده
جنوب فرهنگ همه ماست
تاریخ انتشار: چهارشنبه 11 مرداد 1396 | 18:19 ب.ظ
زمان مطالعه: ۵ دقیقه دکتر اردشیر صالح پور: این خصیصه ذاتی جنوب و نبوغ نهفته زاگرس است که در شعر سعید آژده متجلی می شود….. با تو موافقم “پشت برج ” ایفل تر از تمام برج های دنیاست….! جنوب فرهنگ همه ماست/ سعید عزیزم! شعر تو خیلی پیش تر و جلوتر از سن توست این خصیصه ذاتی جنوب است و […]
زمان مطالعه: ۵ دقیقهدکتر اردشیر صالح پور: این خصیصه ذاتی جنوب و نبوغ نهفته زاگرس است که در شعر سعید آژده متجلی می شود….. با تو موافقم “پشت برج ” ایفل تر از تمام برج های دنیاست….!
جنوب فرهنگ همه ماست/ سعید عزیزم! شعر تو خیلی پیش تر و جلوتر از سن توست این خصیصه ذاتی جنوب است و نبوغ نهفته زاگرس…..گاه کلمات و عبارات کتابت به بلور مینشینند و ماندگاری میپذیرد. …
✳️ نقد کتاب (( بوسه بر جنوب))
اثر سعید آژده توسط دکتر اردشیر صالح پور
در ۲۴ / آذر /۱۳۸۵
در یازده سال پیش…!
سعید آژده: این نقد ،یازده سال پیش ،یعنی دقیقا بعد از چهلمین روز درگذشت بهمن علاالدین. خواننده فقید بختیاری از سوی دکتر اردشیر صالح پور به صندوق پستی ام ارسال شد…..که در اختیار نشریات و خبرگزاری های زیادی همان سال قرار گرفت… از آن جا که دکتر اردشیر صالح پور، (چهره روشنفکر و نویسنده و منتقد برجسته معاصر و ملی) .
در این نقد به طور کلی به نویسندگان بزرگ خوزستان و جنوب اشاره می کند و نکاتش واقعا تامل برانگیز و عمیق اند تصمیم بر آن گرفتیم که این نوشته تاریخی را( که قسمتی غمگین از اعترافات این متفکر از ناگفته های تاریخ ادبیات معاصر است ) بار دیگر به اشتراک بگذاریم تا با هم نوشته های پر مغز ایشان را مرور کنیم و بدانیم چه بر زاگرس نشینان گذشت…… و حالا بر. حسب امانت داری تمام نامه و نقد کتاب پیشروی کسانی ست که احتمالا تاکنون نخوانده اند :
? دکتر اردشیر صالح پور : ((سعید عزیز! سلام. سلام … حالا این صبح دلتنگِ جمعه….. حالا این صبح دلتنگِ جمعه کتاب تو پیش چشمان من است و «بوسه به جنوب» مرا با خود می برد به یاد همان دوران جوانی، به جنوب، اهواز و مسجدسلیمان و ایذه و خوزستان که همهاش یکی است و فرقی هم نمیکند همهاش خوب است ؛ و به قول تو : ((جهنم هم از جنوب میگریزد ولی کارون جاری است…))
اگر چه حالا قدری هم راهش رو کج کرده باشد. «جنوب فرهنگ همه ماست » زادگاه و خاستگاه اجداد و نیاکان با آبله ،زخمهایش و تاولهای به داغ نشسته ...
⭕️ سعید عزیزم ! با چشمان خواب آلود/ تورق کتابت/ خواب پریشانم را پراند ….پرپر برگهایش را خواندم، کتابت مرا با خود بُرد، کشش آن را داشت، زبان و حال و هوا و عمق اشارات به تلمیح سخن که یقینن از سن تو پیشتر است……..
? خیلی جوان مینمایی شاید ۲۰ سال یا که بیشتر ولی شعرت خیلی پیش از توست، جلوتر، این خصیصه ذاتی جنوب است و نبوغ نهفته زاگرس ...
? فضای تازه و زخمهای قدیمی، خواندم همهاش را خواندم گاه کلمات و عبارات به بلور مینشیند و ماندگاری میپذیرد، روان و یکدست و گاه در سادگی ” نشتر “به جان هر جنوبی میزند، وقتی میگویی:((عینکی زیر پایم شکست/چشمی درونش نبود/ اما کسی میگوید:پا روی چشمانم گذاشتی!))درست است چشم مهم نیست، نگاه و منظر مهم است که از ورای عینک چگونه میتوان به جهان نگریست، چشم نه/ تماشای نگاه/.
حافظهی فشرده تاریخ جنوب که تار و پود همه ما هست و گاه جاری میشود در نفسها و گریهها و سرودهها ….
? با تو موافقم وقتی می نویسی: [پشت برج ایفل تر از دنیاست…..] راست می گویی من هم معتقدم که” پشت برج ” از ایفل هم بزرگتر است و ایفلتر از تمام دنیاست !!!!
تلمیح شعر قوی است مثل «چشمان انباشته کرمان» و یا تیرزیاس یونانی، دانای بینا دل و لیلا وافیلیا ...
? در مورد شعرهایت، هرمزعلیپور و یارمحمد اسدپور و هوشنگ چالنگی بهتر میتوانند نظر بدهند و صحبت کنند، چون خودشان هم در آن دوره همین جوری شروع کردند، درست به سن و سال شما، مسجدسلیمان آن روزی که عالمی داشت. با همین چند ستاره/ آسمان تاریک/ همیشه روشن بود و جریان شعری «موج ناب» هم از همین افراد شکل گرفت و سید علی صالحی را هم بر این جمع باید افزود :
? که شعر و خروش همیشه مغتنم است…… میدانم میدانم من هم میگویم «هرمز» معروف به نیمای شعر جنوب اگر تهرانی بود حالا بیشتر مطرح بود و مردم بیشتر او را میشناختند …..
♦️ فروتنی خصیصه ذاتی ماست، ایران هرگز جنوب را نفهمیدو جدی نگرفت اگر چه خود ما هم ... «سید علی صالحی » هم اگر چه سالهاست تهرانی است اما هنوز بزرگی و شکوهش را در نیافتهاند، جنوب همیشه حرفهایی برای گفتن داشته است و مسجدسلیمان نیز ...
«هوشنگ چالنگی» جریان ساز شعر تازه و امروزین بود اما انزوا و فروتنی و مهربانی حق او را پوشید …..و نیز در عرصه قلم، زنده یاد «منوچهر شفیانی» که ادبیات معاصر روستائی و قصه نویسی روستا مدیون اوست و یا «بهرام حیدری» و «قباد آذر آئین» و «حفیظ اله ممبینی» و «علیمراد فدائی نیا»، «رستم اله مرادی» و ...اشکال شاید در جنوبی بودن ماست، نمیدانم یا از حماقت روزگار یا شاید …بختیاری بودن ما ...
? سعید ! تو بوسه به جنوب میزنی و ما در اینجا از دور بوسه به رخ مهتاب میزنیم و دل و یاد و ” ویرمان ” آمیخته جنوب است و همیشه آنجا هستیم/ جنوبی/ حتی اگر در شمال باشیم ...
♦️ ما تریبونهای زیادی در اختیار نداریم، ولی مرگ[بهمن علا الدین] ما را به «سوگ» کنار هم نشاند، سعی داریم که ازآن برای خویش جریانی فرهنگی بسازیم برای مانایی و ماندگاری هویت خویش که بدجوری داریم هرز میرویم…. و یا اصلاً نابود میشویم.باز هم پدران ما خیلی صبورتر و وفادارتر از ما بودند. برای ماندن……
? چارهای جز تکیه به فرهنگ و هنر و اصالت و حضور نداریم، بُن مایههای خوبی در این فرهنگ کهن موجود است که دستمایه خوبی برای آثار معاصر میتواند باشند، قصد نداریم که به گذشته باز گردیم و رجعت کنیم اما منظور و نگاه و شکوه گذشته همواره برای ما امیدبخش است، پدران ما با همه سادگی ماندگار شدند، پیوند و تداوم فرهنگ گذشته و حال و آینده ... به فکر و تعمق بیشتر و دقیقتر نیازمند است، بضاعتش را هم داریم. اگر چه بقول تو: [هنوز زنده گوشتمان را میجوند. این موران در گور هم رهایمان نمیکنند]
? اما سعید ! ما فرزندان فرهنگ صدائیم، شعر و ترانه میدانیم، مادران ما در گاگریوها و سوگ سرودهایشان نشان دادهاند که از بسیاری شاعران / شاعرترند……و داغ گونههایشان / زخم و زنگار بسته و خسته/ چون جوی خون روان : [واویلا، بخت بَدُم داغی سرداغ] ؛« از گاگریو های زنان » .
?با این همه/ خواندن و سرودن میدانند به صوت و صدا/ همچون «بهمن علاالدین» که صدایش هویت ما بود بی کم و کاست/و طنین و پژواک صدا در دلهای خاموش ما به هزار زبان در سخن بود و هست و [هنوز هم کبکی بر چشمههای خشک میخوانند] مردمان آن دیارتفته را…
? در شعرت، نشانهها و نمادهای جنوب بسیار است و حاکی از آن نبض آن فرهنگ را میتوانی به دست بگیری، خوب شروع کردهای و باید ادامه دهی، استعداد و زبانش و لیاقتش را داری،بخوان و بنویس و اندیشه کن امیدوارم [گریه امانت دهد و اگرمجالی برای گریه باشد….] باز هم بسرائی که عاشقی ...میدانم.
به افقی روشن ... بدرود.
?اردشیرصالح پور – تهران
۲۴ / آذر / ۸۵
…………………………
پا نوشت :
? عبارات درون گیومه و پاساژ ،ترکیبات و سطوری برجسته از مجموعه شعر : (( بوسه بر جنوب))اثر سعید آژده می باشند که گزینش شده اند……کتاب بوسه بر جنوب در سال ۱۳۸۳ -۸۴ توسط انتشارات خشایارشاه قم منتشر شد و اکنون نایاب است،آژده این کتاب را بنا به دلایلی نا معلوم تجدید چاپ نکرد……