
▪️صلحی که بر زخم تحمیل شد؛ و دروغی که به خاک ایران نخورد
اعتدال نخبگان _ دکتر سعید آژده: ۱۲ روز گذشت. نه آنگونه که در محاسبات پنتاگون نوشته بودند نه آنطور که تحلیلگران تلآویو بر روی تختههای شیشهای سناریوسازی کرده بودند.
۱۲ روز آتش، موشک، دروغ، بمباران روایتها و ساکتسازی رسانهها.
۱۲ روزی که در پایانش نه صدای سقوط تهران شنیده شد و نه تصویری از وحشت مردم ایران مخابره شد. تنها چیزی که باقی ماند صورت رنگپریده سردمداران صهیونیست و نگاه مردد ژنرالهای آمریکایی بود و البته ایرانی که با قامتی بلندتر از همیشه ایستاده بود.
وقتی جنگ آغاز شد کسی تعجب نکرد اما هیچکس باور نمیکرد که شدت و عمق حملات تا این اندازه همهجانبه و همزمان باشد؛ از حمله سایبری به سامانههای زیرساختی گرفته تا شلیک موشکهای نقطهزن به تأسیسات حساس در میانهی کشور.
خط تولید روایت هم همزمان فعال شد: ایران-متجاوز؛ ایران-تهدید؛ ایران- عامل بیثباتی.
اما افکار عمومی منطقه و جهان انگار دیگر مثل قبل گوش به دهان BBC و CNN نمیسپردند. مردمِ آنطرف مرز هم فهمیدهاند بازی چیست.
آتشبس؟! نه، این یک عقبنشینی بود. بهقصد بازسازی چهرههایی که فرو ریخت. آنها خیال کرده بودند ایران، هنوز همان کشوری است که در جلسات ژنو و وین منتظر رأفت غرب مینشیند اما ایران امروز، ایران حاج قاسم و ایرانِ توان موشکی و پهپادی است؛ ایرانِ جوانهایی که دیگر مهندسی جنگ الکترونیک را بهتر از بسیاری دانشکدههای ناتو میفهمند. آنها فقط موشک ندیدند، آنها «اشراف» دیدند؛ و این بزرگترین ترس یک ارتش متجاوز است: اینکه دیده شود بدون اینکه ببیند.
در چهارمین روز جنگ برخی اتاقهای فکر در پنتاگون پیشنهاد “محدودسازی پاسخ ایران” را دادند چرا؟ چون ایران نه تنها پاسخ داد بلکه معادله را وارونه کرد و بهجای انفعال، ابتکار. بهجای دفاع صرف، بازدارندگی پیشدستانه. اگر جنگهای منطقهای ۲۰ سال گذشته را ورق بزنیم کمتر نمونهای داریم که در آن کشوری بتواند زیر بمبارانهای دیپلماتیک و تهدیدات نظامی نه فقط دوام بیاورد که ابتکار عمل را هم در دست گیرد. ایران این کار را کرد بیسر و صدا و بینیاز از جار و جنجال تبلیغاتی.
آیتالله خامنهای در یکی از مهمترین سخنرانیهایشان گفتهاند: «ما بههیچوجه آغازگر جنگ نخواهیم بود اما اگر کسی به ما تعرض کرد جواب او را بهشدت خواهد گرفت.» (بیانات در دانشگاه امام حسین علیهالسلام، ۱۴۰۰/۰۳/۱۲) این همان دکترین عملی ایران در جنگ اخیر بود.
ایران آغازگر نبود اما در پاسخ، آنچنان حسابشده و دقیق عمل کرد که حتی رسانههای غربی هم به زبان بیزبانی گفتند: ایران توانمندیاش را ثابت کرده است.
از سوی دیگر نباید از نقش آگاهی مردم ایران غافل شد. در همان ساعتهایی که شایعهسازیها در شبکههای اجتماعی به اوج رسید و «هشتگها» بهمثابه بمب روانی فرود میآمدند جامعه ایران آرام ماند.
مردم برخلاف تصور دشمن نه وحشتزده شدند و نه به خیابانها ریختند. این همان بلوغی است که امام خمینی(ره) در وصیتنامه خود به آن اشاره کرده بود: «این ملّت دیگر آن ملّت زمان طاغوت نیست.»
در حقیقت، این جنگ ۱۲ روزه بیش از آنکه میدان تقابل تسلیحات باشد میدانی برای تقابل روایتها بود. رسانههای عبری و انگلیسی از همان ساعات اول، با دهها روایت ساختگی و گزارش جهتدار تلاش کردند ایران را در موضع ضعف نشان دهند اما جبهه رسانهای ایران چه در درون کشور و چه در محور مقاومت با انسجام بینظیری به بازتعریف حقیقت پرداختند. خبرنگاران میدانی، مستندسازها، تحلیلگران مقاومت و حتی کاربران عادی شبکههای اجتماعی ستون این جنگ نرم شدند. برای اولینبار بخشی از جنگ با گوشیهای هوشمند به عقب رانده شد نه با موشکهای دوربرد.
صلحی که امروز رسانههای غربی از آن دم میزنند نهتنها صلح نیست که شکل ازلِ عقبنشینی زیر لبخندهای دیپلماتیک است. آنها دریافتند که ادامهی این مسیر نهتنها بینتیجه است بلکه ممکن است جبهه وسیعتری از مقاومت را بیدار کند. حزبالله در شمال، انصارالله در جنوب، حشدالشعبی در غرب و گروههای فلسطینی در متن سرزمینهای اشغالی همگی آماده پاسخ بودند. ایران نه تنها تنها نبود بلکه در قلب جغرافیای نبرد، محور شده بود.
امروز اگرچه جنگ نظامی برای لحظهای خاموش شد اما کارزار واقعی ادامه دارد: نبرد روایتها، نبرد امید و ناامیدی، نبرد آینده. جمهوری اسلامی ایران، در این ۱۲ روز بیش از آنکه در جغرافیا پیروز شود در ذهنها پیروز شد.