
اعتدال نخبگان: غرب آسیا با تمام پیچیدگیهای تاریخی، قومی، سیاسی و اقتصادیاش، بستری است برای تغییرهای ناگهانی و بازیهای غیرمنتظره.
اینکه امروز زمزمههای مذاکره نه فقط از برخی پایتختهای اروپایی یا چین و روسیه، بلکه از ریاض، ابوظبی و دوحه هم شنیده میشود، بازتاب تغییری عمیق در درک امنیتی و اقتصادی کشورهای منطقه است؛ همان کشورهایی که زمانی در پی محدودسازی نقش ایران در منطقه بودند، امروز به ضرورت گفتوگو با تهران برای حفظ ثبات رسیدهاند.
دیپلماسی برای اقتصاد
در پس این چرخشهای دیپلماتیک از سیاست دیرینه ایرانزدایی، نه صرفاً تحولات سیاسی یا تغییر ایدئولوژیک، بلکه ضرورت اقتصادی و اولویتیافتن «امنیت اقتصادی» و حفظ «ثبات راهبردی» نهفته است.
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس دریافتهاند که پایداری رشد اقتصادی، امنیت سرمایهگذاری و تجارت انرژی، در گروی کاهش تنشهای منطقهای و ایجاد یک چارچوب قابل پیشبینی برای تعامل است.
تجربه سالهای اخیر ـ از جنگ یمن تا بحرانهای انرژی جهانی ـ بهروشنی نشان داد که مسیر انکار ایران، نه تنها به حذفش از معادلات منطقهای منجر نمیشود، بلکه هزینههای امنیتی و اقتصادی را برای کل منطقه افزایش میدهد.
امروز این درک در حال فراگیر شدن است که بدون گفتوگو با تهران، هیچ بازیگری نمیتواند نقش باثباتی در منطقه غرب آسیا ایفا کند. از طرفی سرمایهگذاریهای گسترده آمریکا در زیرساختهای انرژی و فناوری در کشورهای عربی، ایالات متحده را نیز به این درک رسانده که بدون کاستن از سطح تنش با ایران، تضمین امنیت این سرمایهگذاریها و تداوم جریان تجارت ممکن نیست.
وقتی زمین بازی تغییر میکند
در این میان، ایران با موقعیت ژئوپلیتیک منحصربهفرد و ظرفیتهای اقتصادی، امنیتی و فرهنگی خود، نه تنها بازیگری حذفنشدنی، بلکه حلقهای کلیدی برای برقراری توازن است. به همین دلیل کشورهایی که سالها بر طبل فشار و تحریم کوبیدهاند، امروز در جستوجوی سازوکارهایی برای باز کردن مسیر گفتوگو هستند.
در همین حال، نگاه به تحولات از چشمانداز بازیگران فرامنطقهای نیز حائز اهمیت است. چین و روسیه که در سالهای گذشته پیوندهای عمیقتری با ایران برقرار کردهاند، احتمالاً توافق میان تهران و واشنگتن را با دقت و احتیاط دنبال میکنند.
بازگشت ایران به مدار تعامل با غرب، اگرچه بهمعنای حذف شرکای شرقی نیست، اما میتواند موازنهای جدید در صحنه اقتصاد و دیپلماسی منطقهای ایجاد کند؛ موازنهای که با کاهش یکجانبهگرایی شرقی، فضای تازهای برای بازی قدرت ایران فراهم خواهد کرد.
با این حال، آنچه بیش از جنبههای سیاسی اهمیت دارد، اثرات اقتصادی احتمالی چنین توافقی است. گشایش در روابط ایران و آمریکا، حتی اگر محدود و مرحلهای باشد، میتواند بر بازار انرژی، خطوط ترانزیت، تجارت منطقهای و نیز امنیت سرمایهگذاریهای بینالمللی تأثیر بگذارد.
در دنیای امروز که سرمایه بهدنبال ثبات است، غرب آسیای بدون تنش، به معنای فرصتهای بزرگتر برای همه بازیگران منطقهای و جهانی است.
این بار نیز منطقه غرب آسیا بیثباتی خود را اثبات کرد، اما به گونهای دیگر!
اما آنچه این روند را بیش از پیش معنادار میسازد، پویایی عمیق سیاست در منطقه غرب آسیا است؛ جایی که اقتصاد، امنیت، دیپلماسی و ایدئولوژی بهشکلی بیسابقه در هم تنیدهاند. در این منطقه، ثباتهای طولانیمدت کمتر دیده میشود و پیوندها و شکافها میتوانند به سرعت تغییر کنند.
بازیگران امروز ممکن است فردا تغییر موضع دهند و دشمنان دیروز، امروز در مسیر همکاری قدم بگذارند. هیچ نقشه راه ثابتی وجود ندارد، بلکه آنچه منطقه غرب آسیا را متمایز میسازد، ظرفیت بیپایانش برای بازتعریف ائتلافها و دشمنیها است که اکنون در حال اتفاق است.
در نهایت، گفتوگوی ایران و آمریکا ـ اگر رخ دهدـ تنها یک اتفاق سیاسی نیست بلکه نشانهای دیگر از این حقیقت است که منطقه غرب آسیا هرگز قابل پیشبینی نبوده و نخواهد بود.
تصمیم امروز، ممکن است ریشه در واقعیتهای دیروز نداشته باشد؛ همانطور که پیامدهای آن، آیندهای متفاوت از آنچه تصور میشود رقم خواهد زد. در این بستر متغیر، تنها چیزی که قطعی بهنظر میرسد، خود تغییر است.
* کارشناس مسائل اجتماعی و فرهنگی