رنج نامه ای از داغ بر دل مانده خوزستان

حسن نسیمی
تاریخ انتشار: شنبه 21 بهمن 1396 | 15:49 ب.ظ
رنج نامه ای از داغ بر دل مانده خوزستان زمان مطالعه: ۴ دقیقه نخبگان – ✍حسن نسیمی از خوزستان می نویسم . از دیار زخمی و نکبت زده اما استوار در شکوه این مرز پرگُهر. از حما سه یِ مردان و زنانی که تا جاودانه یِ تاریخ بر تارکِ افتخارات ایران می درخشد. از رقصِ یالِ در بادِ اسبِ مردانِ عرب ، در دشت گمبوعه , در جنگی […]
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

نخبگان – ✍حسن نسیمی

از خوزستان می نویسم . از دیار زخمی و نکبت زده اما استوار در شکوه این مرز پرگُهر.
از حما سه یِ مردان و زنانی که تا جاودانه یِ تاریخ بر تارکِ افتخارات ایران می درخشد.
از رقصِ یالِ در بادِ اسبِ مردانِ عرب ، در دشت گمبوعه , در جنگی نابرابر مقابل دژخیمان کفتارصفت انگلیس . از خروش آزادی خواهی سردار اسعد بختیاری و ترکتازی سواران ایلی به بلندای تاریخ با میراثی جاودان بنام مشروطه . از صدایِ سُمِ اسب ایاز بیگ قشقایی در پهنای دشت زنجیران و سوز گلوله یِ بجای مانده در سینه یِ دزدان نفت جنوب . از صدای چَکاچَک شمشیرهای آخته آریوبرزن سردار دلاور و ۴۰ سوارِغیور پارسی در دل تنگ تکاب . از غیرت و غربت مردان علم الهدی در حماسه دشت هویزه . و شرمی ابدی که سوغات دست یازی گرگ صفتان به این خاک گلگون شد .
من درس خوانده مکتب، علی هاشمی ها ؛ جهان آراها و فرجوانی ها هستم
من جوانی غبار اندود از دیارآفتاب و نخل و گندم هستم. فرزند کارون, اروند وکرخه. با خروشی از گذشته مانده به یادگار.
من میراث دار استواری تاراز و آسماری هستم. با همان غرور.
اینجا قطعه ای از بهشت در دل جغرافیای عشق است. از خوزستان می گویم از جگر گوشه گربه پیر آریایی و از شلمچه که میعادگاه عاشقی زمین و آسمان است .
از سرزمینی می نویسم که به رایحه بهشتی هزاران یاس خوش بو در جنگی نابرابر و دفاعی مقدس و ده ها شهید دفاع از حرم مطهرآل الله عطرآگین است. برادرانم در طریق القدس سر دادند تا هموار شود مسیر سرسپردگی در اربعین امام بی سر, در طریق الحسین (ع).
من جوانی از دیار سلمان فارسی , علی ابن مهزیار اهوازی ؛ دانیال نبی و شیخ شوشتری ها هستم.
اینجا دروازه تشیع است .
زیگوراتِ پیر, گواه یکتا پرستی , جُندی شاپور مدفون در دل تاریخ گواه اندیشه و آسیاب های آبی شوشتر گواه دستان صنعتگر اجداد من است.
من در دامان زنان نستوح و مجاهدی چون مجیده نگراوی و بی بی مریم تربیت یافته ام .
من خوزستانی ام…. سرزمین نخل و غروب و شرجی. سرزمین خرما و بلوط و کُنار
اینجا دیار اولین ها است.
اینجا جغرافیای عشق و محبت و سادگی است
من وارث مهمان نوازی و تربیت یافته مکتب شرف و عزت و ناموس هستم.
من از دیار شعر و شعور. سرزمین قیصر امین پورها ؛ ملا فاضل سکرانی ها می نویسم.
خوزستان یعنی حریم مینا و لچک . حریم شیله و عبا ، حرمت چفیه و دشداشه و عزت دبیت و چوخا.
از خوزستان می نویسم از لذت طعم تلخ قهوه عربی در مضیف شیخ عشیره , بابوی شرجی , لابه لای نخلستان های دشت میسان , با سوز حزین آرشه علوانیه با صدای علوان الشویع یا لذتی ماندگار با چای داغ هیزمی در بهون پای آسماری در سوز سرمای دی ماه همراه با تحریر های آسمانی مال کنون آبهمن علاءالدین و نی استاد موسوی .
از خوزستان می گویم. از سزمین برنو و غیرت.
از زمزمه دی بلال جوانک عاشق ایل در دشت سوسن .
از یِزله و هوسه .. کِل و کاله از سوز شروه ناخدا درغروب سرخ خلیج تا ابد فارس در عرشه لنج .از گاگریو بی بی در غم کوچِ مرد ایل می گویم.
هنوز پدرانم صدای گرم مالک جرموز را از رادیو نفت آبادان بیاد دارند. شنیدن آوازهای کلاسیک غربی در دور همی های کارگران نفت همراه با نوشیدنی های سرد و تِگَری در کفیشه آبادان بعد از شنیدن آخرین صدای فیدوس پالایشگاه.
اینجا سرزمین شیرهای سنگی و یادمان های سیمانی مردانِ مرد ، در پهنای دشت جفیر و فکه است .
خوزستان سرزمین نفت است.
اینجا سرزمین اولین ها است.
اما………خوزستان زخمی است.
خوزستان داغ بر دل دارد. خوزستان رنج بی مهری دارد. کارون را بردند تا کویر را آباد کنند. لیست امید را ساختند و بذر ناامیدی در دل مردم دیارم کاشتند. هور خشک شد تا نفت مانده در دلش بر سفره پایتخت بنشیند. هور منشا خاک شد و گناه هجوم غبار, دامن جنگ درسوریه و عراق را گرفت. بر پیکر بیجان کارون و دز سد ساختند تا جان ببخشند به گاوخونی و زاینده رود . فلات خشک ایران خوان کریمانه ی کارون و کرخه نشست . و کویرزاده ها بر خوان نفت و گاز…
کابینه دولت بی مهر و نا عدالت کابین فقر , خفت و رنج و عذاب مردم جنوب شد . هاله نور دیدند اما کوه نمک بجای مانده از سد گتوند را نه.
سید تکرار آمد و لیست امید آورد تا استان شود محل سهم خواهی قومی و جناح های سیاسی در بازار نصب و انتصاب .در قاموس دولت بی تدبیر هم نا امید شدیم . خوزستان شد سرزمین لابی قدرت و ثروت دلالان سیاست .
در آشفته بازار قحط الرجال ؛ پتروشیمی جولانگاه دو تابعیتی ها و چند شغله ها شد و محل جلوس نورچشمی های بازنشسته . خوریات ماهشهر و هندیجان از ماهی خالی شد. لنج صیادان پهلو گرفت تا ۴۰۰۰ صیاد بیکارشده از پساب و جفای این صنعت غریب برای لقمه ای نان چشم به ناتوری دروازه هایش بدوزند.

نیشکر آمد تا سهمش از توسعه استان شوری کارون و پساب و فقر شود و شیرینیش به کام غیر بومی ها… کودکان روستایی دیارم الفبای آب و نان را درکَپر می آموزند . کودکان روستایی من برای رسیدن به مدرسه باید ساعت ها مسافتی به بُعد تاول بر پاهای نحیفشان پیاده روی کنند. آن ها قدم بر لوله هایی می گذارند که سهمشان از نفت موجود در آن جست و خیز های کودکانه است.
سهم مردم سرزمین من از نفت هیچ است. همشهریان من هیچگاه سالن های ورزشی, استخر و سینما ی بزرگ شهرک نفت را به چشم ندیده اند. هیچ همشهری بیمارم روی تخت های مجهز هتل بیمارستان نفت درمان نشده است.
سهم مردم این دیار از نفت و گاز و پتروشیمی و فولاد نکبت شد و سهم صندوق ذخیره ملی مکنت. اقتصاد مقاومتی را از دستان پینه بسته ۹۰۰ هزار کارگر خوزستانی با چاشنی قراردادهای سفید طلب کردند.
نکبت یعنی قریب یک سوم از درآمد تولید ملی کشور با ۴۶ هزار میلیارد تومان را داشته باشی اما استان اول فقرباشی با ۱۰۰ هزار خانواده تحت پوشش کمیته امداد و ۳۳ هزار خانوار تحت پوشش بهزیستی .
نکبت یعنی دومین استان صنعتی کشور باشی اما سومین استان بیکار کشور .
نکبت یعنی جوانان دیارت رتبه اول کشور در آمار اعتیاد را داشته باشند.
ریه بسیاری از مردم دیارمن زخمی هوای آلوده و باران اسیدی است. آن ها برای نیامدن باران دعا می کنند. کارون بوی تعفن گرفت است.
از خوزستان می گویم از رنج و فقر مردم شهرم . از سرزمین ثروت و نفت . از سرزمین آب و آفتاب . از تشنگی خوزستان و زخم بی مهری مینویسم. خوزستان همچنان با غرور ایستاده است در غبار.

پ ن اول : تمام آمارهای موجود در یادداشت بر اساس آمارهای رسمی است و با قدری جستجو در اینترنت قابل دسترسی.
پ ن دوم: هرگونه همزاد پنداری با موارد مطروحه در یادداشت از سوی هر شخصیت حقیقی و حقوقی ممنوع است.

?حسن نسیمی/ بهمن ۹۶

 

آخرين اخبار
پر بحث ترين
اینستاگرام نخبگان
محل كد آمار