دو خاطره خواندنى،از دو سردار شهید،نوشته رزمنده ای با امضاء محفوظ

تاریخ انتشار: دوشنبه 24 آذر 1399 | 21:33 ب.ظ
دو خاطره خواندنى،از دو سردار شهید،نوشته رزمنده ای با امضاء محفوظ زمان مطالعه: ۵ دقیقه برادر محسن، هنوز و همچنان بگونه اى سخن مى گوید و از نگاهى قلم مى زند، که گویى او هنوز هم در وادى ارزش هاى ناشى از جهاد و شهادت سیر مى کند. و در حضور یاران شهید جلوس کرده است. آن روز، و در آن روزگاران سخت و طاقت فرساى مبارزه و جنگ، که […]
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

برادر محسن، هنوز و همچنان بگونه اى سخن مى گوید و از نگاهى قلم مى زند، که گویى او هنوز هم در وادى ارزش هاى ناشى از جهاد و شهادت سیر مى کند. و در حضور یاران شهید جلوس کرده است. آن روز، و در آن روزگاران سخت و طاقت فرساى مبارزه و جنگ، که برادر محسن نه سردار بود، نه سرلشکر بود، و نه دکتراى اقتصاد داشت، بلکه او فقط برادر محسن بود! یک جوان ٢٧ ساله، که امام حکم فرماندهى سپاه را به او داد و گفت، بروید براى جبهه ها کارى بکنید. و فرمود، “جناب آقاى محسن رضایى مورد علاقه و تأیید اینجانب است”.

اما امروز و در دوران گذار، با وجود بسیارى از مشکلات و نارسایى هاى کنونى، و با وجود همه بى مهرى ها و نامهربانى ها، نسبت به جایگاه سرداران بزرگ و کهنه سربازان این مرز و بوم، برادر محسن، بازهم همان برادر محسن است. و فعل زمان و مکان و سرد و گرم روزگار هیچ تغییر و تأثیرى در اصالت و هویت او ایجاد نکرده است. او همچنان و مثل همیشه، کوه صبر و مقاومت و استقامت و حلم و شکیبایى است. تحمل و سعه صدر و ایستادگى او، معرف صلابت این یادگار ماندگار جنگ است.

ایمان، اخلاق، اخلاص، تواضع، مروت، مدارا، و عقیده راسخ به دین و دیندارى مؤمنانه، از او یک شخصیت بزرگ و استثنایى ساخته است. خدا و زهد و تقوا و دعا و عبادت، و رعایت حلال و حرام الهى، و امساک در استفاده از ملزومات و مایحتاج زندگى حداقلى، ساده زیستى و پاک دستى برادر محسن اظهرمن الشمس است. او دل در گرو اسلام و ایران دارد. عاشق حقیقى مردم و دوستدار واقعى جوانان و در پى فرداى بهتر براى این ملک و ملت است. نبض جبهه و جنگ، همچنان در قلب این مرد دلیر مى تپد.

فرزند ملت و فرمانده دلیر و دلاورى که به تعبیر آن عزیز سفر کرد، بغض و کینه انقلابی‌ خود را در سینه‌ نگه داشته؛ و با غضب و خشم انقلابى خود دشمنان را مى نگرد، و مى داند که پیروزی از آن اسلام و ایران است. برادر محسن، در راه مبارزه و قیام و انقلاب، هم دشمنى دشمنان قسم خورده را به جان خریده است، و هم زخم زبان و بد دلى و توهبن دغل دوستان و نااهلان و نامحرمان را تحمل مى کند. هنوز مسئله آمدن یا نیامدن برادر محسن در عرصه انتخابات ریاست جمهورى معلوم نیست، و نمى دانیم که او مى آید، یا نمى آید، اما شاهد موج منفى دشمنى خارجى و داخلى بر علیه او هستیم!

ایران با ۳۹۰۰ سال سابقه ارزشمند و تمدن کهن، باید به مقام و جایگاه اصلى، استراتژیک، بین المللى و جهانى خود بازگردد. پیشینه ایران، پیش و بیش از پیشینه یازده کشور اول جهان است. تاکى مى توانیم، با تن در دادن به رییس جمهور ضعیف، و دولت و دولتمردان خسته و ناکارآمد، از مقام و موقعیت و مصالح ملى و امنیتى خود عدول کنیم!؟ دیروز ما با دست خالى صدام و دنیاى حامى او را از تجاوز و تجزیه ایران پشیمان کرده، و ناکام گذاشتیم، چرا و چگونه است که امروز، و با دست پر، از پس یک مذاکره دیپلماتیک برنمى آییم!؟

خط نفوذ و ترور، در روز روشن و جلو چشم ما، جولان مى دهد، مردان هسته اى ما را مى زنند، و ما هنوز در شش و بشیم که چه کنیم، و یا چه نکنیم!؟ انتقام بگیریم، یا انتقام نگیریم!؟ و … چرا خط نفوذ و ترور، و حرکت تروریسم دولتى رژیم صهیونیستى را یک بار براى همیشه در نطفه خفه نمى کنیم!؟ اگر گذشته را چراغ راه آینده بدانیم، و در انتخاب و انتخاب هاى آینده، به مردان میدان اندیشه و عمل میدان دهیم، شک نکنیم که ما مى توانیم، از بسیارى از مشکلات و نارسایى هاى کنونى عبور کنیم.

بى دلیل نیست که دشمن همین که صداى پاى مردان انقلابى انقلاب را مى شنود، سراسیمه به آنها حمله مى کند! و تحریف و تخریب و ترور شخصیت شخصیت هاى مطمئن در دستور کار آغیار قرار مى گیرد، و هشدار امروز ما، همان هشدار دیروز امام خمینى(ره) است که فرموده،” … امریکا هر چقدر به حکومت فحش بدهد، و یا به افراد فخش بدهد، پیش مردم اینها معتبرتر مى شوند. منخرفین، هرچه از شما بدگویى کنند، براینان بهتر است، مصیبت آن وقت است که از شما تعریف کنند”. و،”من در میان شما باشم، و یا نباشم، به همۀ شما وصیت و سفارش می‏کنم، نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد. نگذارید پیش کسوتانِ شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمرۀ خود به فراموشی سپرده شوند”.

و اما “دو خاطره خواندنى از دو سردار شهید” شهید مهدى زین الدین، و شهید مهدى باکرى،
از زبان فرمانده سپاه و جنگ، برادر محسن،

اول، درعملیات خیبر شهید مهدی زین الدین وقت گرفتند و تقاضای جلسه خصوصی کردند، رفتیم بیرون قرارگاه قدم زنان صخبت کردیم، بعد از گرفتن گزارش پیشرفت اقدامات لشگر گفت، برادر محسن یک خواهشی از شما دارم گفتم بفرمایید، گفتند که خواهش میکنم مرا از فرماندهی لشگر علی بن ابیطالب بردارید! گفتم، چرا برادر من! شما موفق بوده ای من از عنلکرد شما راضی هستم. گفتند، من خودم را لایق لشگر علی بن ابی طالب نمی دانم. شما آقای فتوحی رابگذار فرمانده لشگر مرا جانشین ایشان بگذار. لحظه ای بفکر رفتم اقای فتوحی جانشین ایشان بود. چرا اقا مهدی چنین پیشنهادی می دهد. شاید اختلافی درلشگر پبش امده است!؟ چندسوال از ایشان پرسیدم، دیدم نه واقعا همان روحبه عرفانی و معنوی بجا مانده از نفس شهید مدنی در وجود او شعله ور هست. به اقا مهدی گفتم، عزیز من قبول داری من فرمانده توهستم؟ گفت، آری. گفتم، من به شما در فرماندهی لشگر على بن ابیطالب (ع) نیاز دارم و با پیشنهاد شما موافق نیستم. سرش را پایین انداخت و گفت اطاعت می کنم.

دوم، هنوز جبهه هاى جنوب صداى مهدى باکرى را به یاد دارد. او گفته بود، برادر محسن! کسى که براى خدا مى جنگند، عقب نشینى ندارد. من به او مى گویم، مهدى جان برادرم! عقب نشینى نمى کنیم، از جان و حتى آبروى خود مى گذریم، و راهتان را ادامه مى دهیم”. در عملیات خیبر، جزایر مجنون عراق بدست رزمندگان اسلام فتح شد، ولی در بخش دیگر جبهه، پس از یک هفته فشار دشمن، ما دستور عقب نشینى دادیم، تا از شهادت و اسارت نیروها جلوگیرى کنیم. و جزایر خیبر را حفظ کردیم. در جلسه ای که با فرماندهان عمل کننده داشتیم، علل عقب نشینی را بحث کردیم. آقا مهدی باکری، خیلی گرفته بنظر می رسید، من گفتم، آقا مهدی، شما نظر بدهید؟ آقا مهدی گفت، برادر محسن! چرا شما اجازه دادید که ما عقب نشینی کنیم!؟ کاربرای خدا که عقب نشینی ندارد. در عملیات بدر همین حالت برای آقا مهدی اتفاق افتاد، محاصره شده بودیم. به من شهید احمد کاظمی گفتم، به آقا مهدی بگو با من صحبت کند، گفت آقا مهدی می ترسد که شما بگوبید بیاد عقب! آقا مهدی، تا آخرین فشنگ جنگید و شهید شد.

روحیه جهاد و شهادت و ایثار و گذشت و جوانمردى سرداران جبهه و جنگ، که شاه بیت غزلیات همه راهیان سفر عشق بود، آیا امروز هم در میان ما هست؟ آیا خلوص و صفا و پاک دستى و ساده زیستى دلیر مردان آن روز، امروز هم در میان دولتمردان و متولیان اُمور کشور هست؟ راستى! آیا اگر نامزدى، نامزد دیگرى را براى شرکت در انتخابات ریاست جمهورى اصلح بداند، خود از نامزدى انصراف مى دهد؟ فکر کن یک درصد! امام على فرمود، ” زمامدار نباید سخن چین را تصدیق کند؛ هر چند که خود را در مقام خیرخواهی جلوه دهد. در این دنیا انسان نماهایی هستند، که به علل مختلف از امتیازاتی که خدا بر بعضی از انسان ‏ها به برکت کوشش و تلاششان عنایت فرموده است، ناراحتند و از این‏ رو تلاش می‏کنند، تا آنها را به زمین بزنند. زمامدار بایستی از این گونه افراد دوری کند”.

آخرين اخبار
پر بحث ترين
اینستاگرام نخبگان
محل كد آمار