شیدایی تر از آن بود که آرام گیرد

دلنوشته اردشیر صالحپور در سوگ احسان برون بازیگر عرصه تئاتر شیدایی تر از آن بود که آرام گیرد

اردشیر صالح‌پور
تاریخ انتشار: دوشنبه 7 مهر 1399 | 16:43 ب.ظ
دلنوشته اردشیر صالحپور در سوگ احسان برون بازیگر عرصه تئاتر شیدایی تر از آن بود که آرام گیرد زمان مطالعه: ۳ دقیقه اعتدال نخبگان به نقل از ایران تئاتر، متن کامل دلنوشته اردشیر صالحپور بدین شرح است: “به رغم همه مبارزه و مقاومت های پنج ساله در برابر بیماری مرگ امانش نداد و فروتنانه سربه آستان خاک نهاد و خاطرات صحنه های پرشور جنوب را باخود به جهان دیگر برد. مثل همه جنوبی ها سری پرشورداشت و […]
زمان مطالعه: ۳ دقیقه

اعتدال نخبگان به نقل از ایران تئاتر، متن کامل دلنوشته اردشیر صالحپور بدین شرح است: “به رغم همه مبارزه و مقاومت های پنج ساله در برابر بیماری مرگ امانش نداد و فروتنانه سربه آستان خاک نهاد و خاطرات صحنه های پرشور جنوب را باخود به جهان دیگر برد.

مثل همه جنوبی ها سری پرشورداشت و دلی گرم وآتشین، بر صحنه های تئاتر چنان حضوری جدی و جانانه داشت که کسی گمان نمی کرد، همه ی کار این جهان خود یک نمایش است و ما بازیگران کوچک این صحنه ی بزرگ…و به بازیگری ماند این چرخ مست، که بازی نماید به هفتاد دست…

احسان، چه آن دوران که در مسجدسلیمان و اهواز بود و چه در شاهین شهر اصفهان و سپس بر صحنه های تئاتر تهران همین شوریدگی و جان شیفته را داشت و پرشور و بی امان برمی تابید، شعله ای که قرار نداشت و شیدایی تر از آن بود که آرام گیرد و تسلیم مرگ شود چرا که باور داشت، تئاتر یعنی زندگی و به قول شکسپیر ،صحنه های تئاتر، یعنی آینه ی طبیعت و زندگی و انعکاس حقایق پیدا و پنهان رنج های انسان وجهان که به تعبیر شاملوی شاعر، تئاتر این چراغ و آینه در برابر تماشگران آینه ای در برابر آینه ات می گذار تا از تو ابدیتی بسازد…

و به راستی راه مقابله با مرگ و رمز جاودانگی همین هنر است، و از همه والاتر هنر انسان بودن و جاودانگی رازش را از این طریق با انسان درمیان می نهد.

چهل ودو سال کمی ست اما ازهمان عنفوان جوانی دل در گرو تئاتر نهاد و با عشق وشور به‌گروه تئاتر جوانی درآمد که حاصل جنگ وتجربه بودند و بار تئاتر جنوب را به دوش می کشیدند ویکشبه ره چندساله رفتند. احسان رحیمی نویسنده و کارگردان بود و احسان برون بازیگر و حسن حاجت پور، نعمت زمانپور، فرزاد سلطانی، شیروان نصراله پور و بسیاری عاشقان دیگر خلا و نبودبزرگان تاتر خوزستان را که جنگ آواره اشان کرده بود پرکردند وزبان تازه ای به صحنه گشودند که تا پیش از آن سابقه نداشت، نوعی هنجار وشیوه پردازی مدرن که بیان‌دیگری داشت وجشنواره ها رابه خودمعطوف می داشت.

آنان دلیر و چابک بودند و بیان دیگری را در تئاتر به جستجو می نشستند. حرف ها و نگاهشان تازه، غیر تکراری و متفاوت بود. خیلی زود به شاهین شهر اصفهان هجرت کردند وخیلی زودتر در برابر تئاتر اصفهان قدعلم کردند هنر خود رابه اثبات رساندند. و سپس به تهران ومثل همیشه پراکندگی و گسستگی، احسان رحیمی و حسن حاجت پور به اروپا رفتند ولی احسان برون ماند و با همان بقایای باقی مانده با مسلم رضایی در تهران کار کردند و نمایش روایت ۲۳ بار مردن را به صحنه بردند که خوش درخشید وبرون همی این اواخر طراحی صحنه می کرد و هم بازیگری…

عشق اصلی اش بازیگری بود،به صحنه جان میداد، در واقع جان خودش بود که قطره قطره به قالب نقش می گذاشت. به قول استانیسلاوسکی آموزگار بزرگ تئاتر روس، جان بخشی به نقش… هنوز بازی پرشور احسان را در نمایش دختر انار درتالار هنر فراموش نمی کنم ویا بازی اش درعروسی خون را در تئاترشهر تهران. قطعه ی ناتمام که کودک‌وجنگ بود وهفت رنگ،گریه ساز،آن روزگاران ونمایش دیگرشان ،اینجا همه چیز عادی ست وبسیار نقش ها ونمایش های دیگر که بخشی ازخاطرات تاتر جنوب اند واحسان برون به زیبایی وجان بخشی بی دریغ درهمه ی آنان ازجان مایه می گذاشت تا جان به جهان هنر وعشق وتاتر سپرد و جوانمرگ شد…

خبر درگذشتش را دایی اش هرمز علی پور، شاعربزرگ معاصر و چهره ی شاخص و شهیر موج ناب به من اطلاع داد و خود به رنج و درد می گریست که احسان را من درآغوشم بزرگ‌ کردم و پاره ای از تن من بود…و بعد یادم آمد که هرمز عزیز دایی اش کارهای نمایشی احسان را برصحنه مشتاقانه دنبال می کرد و به او عشق می ورزید ،چند بارش را خودم شاهد بودم که باهرمز به پشت صحنه رفتیم تا به احسان عزیز خسته نباشید بگوییم … ولی حالا دیگر احسان برصحنه نیست ولی یادش ونامش همچنان برصحنه های تاتر ودردلهای ما می درخشد…هرکسی نغمه ی خود خواند وازصحنه رود صحنه ،پیوسته بجاست…”

یادش گرامی – اردشیر صالح پور – پاییز ۹۹

آخرين اخبار
پر بحث ترين
اینستاگرام نخبگان
محل كد آمار