اعتدال نخبگان- آذین بهرامی/ به نام خداوند دانا و مهربانی که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت (۱)
آثار سعدی بهترین گواه بر واقعیتی ست که او نه تنها شاعر و نویسنده ای تواناست که فرزانه ای خردمند و در علوم اخلاق و حکمت . شناخت ِ اجتماع متبحر است و استادی او در این می باشد که قادر است از تمامی اطلاعات وسیع و متنوع در بیان مواعظ و تمثیل های آموزنده سود جوید و آنها را با زبانی شیرین و ساده و سهل الممتنع بیان کند . بی گمان گلستان او زیباترین اثر منثور در زمینه ی مسائل اخلاقی اجتماعی ست ، گلستان تصویری از دنیای واقعیت هاست که چهره ی عاطفی اخلاقی انسان ها را آنچنان که هستند نشان می دهند نه چنان که باید باشند و تناقضات و تضادهایی که در تفکر و جهان بینی افراد و طبقات مختلف است در آن به گونه ای مدون شده که : « باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشد وگردش زمان عیش ربیعش را به طیش خریف مبدل نکند و تا زبان فارسی وجود دارد ، وین گلستان همیشه خوش باشد » و اما منظومه بوستان که زاده ی جهان آرمانی و مطلوب سعدی ست خواننده را به اتوپیا و آرمان شهر ِ اخلاق دعوت می کند و از رذائل اخلاقی پاک می گرداند ؛ نوشته های او شامل جوهر تجارب انسانی ست که هرگز از هدایت ِاجتماع و رسیدن افراد به سعادت ِ غائی کوتاهی نمی کند چرا که او تنها شاعر زمانه ی خود نبود ، او از نزدیک ِاجتماع ، روزگار خویش را در اشکال متفاوت می دید . بنیاد ِآرمان شهری که سعدی از او دفاع می کرد ایمان باطنی به خداوند و اعتقاد به وجود او در همه ی مکان ها بود و اینکه مردم باید با یکدیگر رفتار یکسان و مهربانی داشته باشند حاکم هم باید از آگاهی وسیعی نسبت به توده های مردمی برخوردار باشد و نباید وضعیتی قائل شود زیرا این کار به نزدیک گرائی می انجامد :
« چنان است در مهتری شرطِ زیست
که هر کهتری را بدانی که کیست « (۲)
جامعه ی مطلوب سعدی خیالی نیست چرا که او شاعری زمینی ست و به این معتقد که هرفردی یک نقش سازنده دارد و باید آن را باور کند ؛ او تاکید می ورزید که باید هنری آموخت زیرا هنرمند در جامعه مقامی دارد محترم : « هنر چشم زاینده است و دولت ِپاینده وگرهنرمند از دولت بیافتد غم نباشد که هنر ، خود دولت است : هر جا که رَوَد بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سخنی نچیند »
از منظر سعدی این چهره ی زیبا و اندام موزون نیست که انسان را انسان می کند بلکه تاثر و مراقبت از دیگران است که شخص را به انسانیت ارتقا می بخشد :
« جوانمردی و لطف است آدمیت/همین نقش هیولائی مپندار
بدست آوردن ِدنیا هنر نیست / یکی را گر توانی دل بدست آر » (۳)
و به محض اینکه علاقه و توجهی عمیق نسبت به همنوعان در ما شکل گرفت اغلب مشکلاتی که جامعه ی انسانی را به ستوه می آورند از میان خواهند رفت ، البته صفات پسندیده ای که سعدی در نوشته هایش برای داشتن یک جامعه ی مطلوب در نظر می گیرد چنان نیستند که شخصی که همه ی آنها را داشته باشد به آن مطلوب دست یافته چرا که « تربیت یکسان است و طباع متفاوت » (۴ ) پس به تعبیر سعدی « در عمل کوش هر چه خواهی پوش » ( ۵ ) سعدی درشعرها و نوشته هایش توانست چنان آینه ای بسازد که در آن نسل های پیاپی انسانها بتوانند صورت و سیرت ِخود را بنگرند طوری که خود در بوستان می گوید که :
« نگفتند حرفی زبان آوران / که سعدی مثالی نگوید بر آن »
در هر حکایتی که از گلستان یا بوستان می خوانیم مطلبی در مورد یک یا چند شخص آمده و متوجه می شویم که آنچه در هر حکایت جای گرفته نمونه از چیزی ست که در زندگی بسیاری افراد اتفّاق می افتد ، سعدی خود را در جریان حالات و رفتار آنها قرار می دهد و سعی می نماید با پند و اندرز به خوبی او را راهنمایی کند در واقع کسی که نقد می کند و دستگیری ِدیگران را وظیفه خود می داند باید نسبت به جامعه ی خویش تعهد اخلاقی داشته باشد که این از ویژگی های بارز سعدی است ، او مردم را طبق فرهنگ متداول شان پند می دهد و در زندگی شان دخالتی ندارد و بیش از هر کسی اندرزها را محور ِاخلاقی ِخویش قرار می دهد و می گوید :
شاید ، پس ِکار خویش بنشستن لیکن نتوان زبان ِمردم بستن
این نشان از روحیه ی مردم شناسی او دارد که سعدی خود آشکارا به این موضوع اشاره می کند :
در اقصای گیتی بگشتم بسی بسر بردم ایام با هر کسی (۶)
تمتع ز هر گوشه ای یافتم ز هر خرمنی خوشه ای یافتم (۷)
« خواننده ی نکته یاب آثار سعدی با ملاحظه ی مطالبی از نوع انتقادات عامه در آثارش می تواند نزدیکی بیشتری بین سعدی و مردم زمانه اش حس کند و کم و کیف پیوستگی و وابستگی او را با مردم و روزگارش دریابد »(۸) و بدیهی ست سیر و سفرهای سعدی و برخورد ِآنرا در شعرها ونوشته هایش می بینیم که در بسیاری از این موارد لحن سعدی یا جنبه ی حکمت به خود می گیرد و یا انتقاد و طنز :
درشتی ونرمی به هم در بِه است چو رگزن که جراح و مرهم نِه است (۹ )
یا :
سعدی از گرمی بخواهد سوختن بسکه تو شیرینی از حد می بری(۱۰)
واینکه سبب نزدیکی سخن سعدی و مردم به چند دلیل است :
اول. استفاده از پدیده ها و موضوعات همگانی و عمومی برای ارتباط با فرهنگ مردم و اینکه سعدی حد اعتدال را رعایت می کرده و شخصیتی “میانجی ” و به قول خودش – کافه انام / خاصه و عام / به محبت گراییدند – از خود ارائه می دهد ؛
دوم. رعایت جانب اختصار و استفاده از ایجاز و بیان ساده با استفاده از حکایات و امثیل است که می توان از راه آنها احساسات مشترکی را در همه ی افراد برانگیخت :
مشک آن است که خود ببوید نه آنکه عطار بگوید (۱۱)
و یا ؛ دروغی مصلحت آمیز بِه ، که راستی فتنه انگیز (۱۲)
سوم . بیان روشن سعدی با توجه به مانوس بودن مطالب و موضوعات و صمیمیت در ادای مطالب وهم چنین توجه او به آداب و رسوم و اعتقادات مردم
چهارم.توجه مردم به نقل مطالب سعدی و استدلال به گفته ها و نوشته های او و نیز تقلید ادب شناسان و تحقیق در آثار سعدی در طول تاریخ تاکنون و آخر اینکه به قول سعدی :
من و حسن ِتو نیفزاید کس حد همین است سخندانی و زیبایی را
………………………………………….
پاورقی :
۱)گلستان سعدی ، محمدعلی فروغی ، چاپ ششم ، نشر امیرکبیر ، ص ۲۸
۲) بوستان سعدی ، غلامحسین یوسفی ، نشر انجمن استادان زبان و ادب فارسی ، ص۲۸
۳) گلستان ، همان کتاب ، ص ۱۷۲
۴) گلستان ، همان کتاب ، ص ۱۶۴
۵) گلستان ، همان کتاب ، ص۱۷۱
۶) بوستان ، همان کتاب، ص ۲۶
۷) در بارگاه خاطر سعدی ، محمود شاهرخی ، نشر جاویدان ، ص ۷۱
۸) اندیشه های سعدی ، محمد مهدی ناصح ، نشر اداره فرهنگ و ارشاد ، چاپ دوم ، ص ۲۵۵