بررسی نگاه عرفانی به عاشورا از دریچه ی گنجینه اسرار عمان سامانی

تاریخ انتشار: پنجشنبه 18 آبان 1396 | 20:23 ب.ظ
بررسی نگاه عرفانی به عاشورا از دریچه ی گنجینه اسرار عمان سامانی زمان مطالعه: ۵ دقیقه نخبگان : اگر در مرثیه سرایی نام محتشم کاشانی در ردیف اول شاعران مرثیه سرا قرار گرفته است. در حوزه عرفان و نگاه عرفانی به عاشورا نیز گنجینه اسرار عمان سامانی قرار دارد ؛نخبگان به بررسی این موضوع پرداخته است : گنجینه اسرارِسامانی چگونه می توان عرفان را در واقعه عاشورا با زبان شعر به […]
زمان مطالعه: ۵ دقیقه

نخبگان : اگر در مرثیه سرایی نام محتشم کاشانی در ردیف اول شاعران مرثیه سرا قرار گرفته است. در حوزه عرفان و نگاه عرفانی به عاشورا نیز گنجینه اسرار عمان سامانی قرار دارد ؛نخبگان به بررسی این موضوع پرداخته است :

گنجینه اسرارِسامانی

چگونه می توان عرفان را در واقعه عاشورا با زبان شعر به تصویر کشید و اسراری از ظهور عشق، راز و نیاز، سیر و سلوک عارفانه و هجران و وصل را در کربلا برای مخاطب بیان کرد. این کار بزرگ را عُمان سامانی شاعر نامدار آیینی شعر فارسی در گنجینه الاسرار خود به شکلی بدیع و لطیف بیان کرده است.

گنجینه الاسرار

 کیست این پنهان مرا در جان و تن

کز زبان من همی گوید سخن؟

این که گوید از لب من راز کیست؟

بنگرید این صاحب آواز کیست؟

گنجینه الاسرار مهم ترین اثر عُمان سامانی و در عین حال ماندگار ترین اثر آیینی در شعر فارسی است که از زاویه ای عرفانی به حماسه عاشورا پرداخته است. مثنوی ارزشمندی که علاوه بر شیوه ممتاز بیانی و آرایی های بدیع لفظی و معنوی، نکات عرفانی و لطایف معرفتی بیشماری را نیز در دل خود جای داده است.

شاعر این اثر ارزشمند میرزا نورالله فرزند میرزا عبدالله، ملقب به تاج‌الشعرا و مشهور به عُمان سامانی است. شاعر نیمه دوم قرن سیزده هجری و اوایل قرن چهارده هجری که از زندگی او جز پاره ای مقاطع مهم، شرح و رنجی تفصیلی در منابع ذکر نشده است.

باید حلقه وصلی باشد تا زندگی را وقف اهل بیت (ع) و آل الله کنی و بر مدار محبت آنان قرار گیری. خواه اهل شعر و ادب باشی یا پیشه ات کسب و تجارت باشد یا درجستجوی علم و دانش.برای عمان سامانی این حلقه وصل از بدو تولد شکل گرفت. روزی که پدر کام فرزند تازه متولد شده خود را با تربت کربلا گرفت و مادر رخت نوزادی او را از پارچه سفید زیر پای عزاداران حسینی. عمان از همان طفولیت همراه مادر در محافل روضه و عزای سیدالهدا حضور می یافت تا به ظن مادر از بلا و آسیب در امان باشد، اما توفیقی بالاتر و والاتر از آن نصیبش شد تا تاج الشعرای سامانی، شاعر و مرثیه سرای اهل بیت(ع) باشد.

پدر و مادر عمان اهل فضل بودند. تحصیل در مکتب خانه های آن روزگار تا مدرسه نیماورد اصفهان و تلمذ در محضر آخوند کاشی که هم عصر جهانگیرخان قشقایی بود، نقاط پررنگ زندگی او در نوجوانی و جوانی است . گذشته ای که بر خلاف نام و آوازه او، ناشناخته باقی مانده است.

حال ما خواهی اگر

از گفته ما جستجو کن

در سخن مخفی شده

مانند بو در برگ گل

هرکه خواهد گو بیاید

در سخن بیند مرا

رسمی نانوشته در میان شاعران و نویسندگان و البته اکثر بزرگان وجود دارد و آن هم چیزی نیست جز حضور در مجالس و محافل خانه پدری. محفل شعر پدر عمان هم مانند اغلب هم مسلکان برپا بود و شاعران سامان در جلسات شعر وی شرکت می کردند. نخستین زمزمه های شاعرانه عمان هم در این جلسات خوانده می شدو و رنگ و بوی دیگری به محفل شعر خانه پدری می داد.

پیوند میان شعر و ادب با سیاست هم جزیی از همان رسوم ناخوانده و نانوشته فرهنگ و هنر ایران زمین است. مواجهه و مرافعه شاعران با حکومت نه در زمان معاصر بلکه از قرن ها پیش مرسوم  و غالب شاعران و نویسندگان معاصر با مردم روزگار خویش هم نوا بوده اند.

در روزگاری که عمان سامانی معاشرت و همنشینی با ظل السلطان پسر دوم ناصر الدین شاه قاجار و حاکم اصفهان را تجربه می کند، جریان فکری و سیاسی ضد استعمار پیر یعنی انگلستان با حکم تحریم تنباکو توسط میرزای شیرازی شدت یافته است. عمان سامانی در اصفهان و سامان مغول روشنگری مردم نسبت به رویدادهای سیاسی می شود. نتیجه این روشنگری تبدیل رابطه دوستی با ظل السلطان به دشمنی است. تا جایی که ظل السلطان تصمیم به قتل شاعر سامانی می گیرد. اما به توصیه اطرافیانش از تصمیم خود منصرف می شود.

حادثه ای که بسیاری از شاعران در مبارزه با حکومت با آن مواجه شده اند اما سرانجام همه آنها با خوشی تمام نشده است. عمان سامانی اهل ریاضت و عزلت بود.ذائقه عرفانی داشت. در واقع شاعری عارف که در واقع مرزی میان شعر و عرفان او وجود ندارد. عرفان اعلم و اصلح در هر هنر دیگری است و هنر مانا هنری است که رنگ عرفان و حضور خدا در آن پر رنگ تر باشد.

تا کی پی هر صورت زشتی باشی

در مذهب آب و گل کلشتی باشی

دل برنکنی زقالب چند تهی

خاک بر سرت که کم از خشتی باشی

شنیدن این آواز او را به سمت و سوی عرفان می کشاند اما نه یک درویش مسلک تام یا مرشدی که تابع و فرمانبر محض مرادش باشد. خلق و خوی درویش مسلکی با مبارزه و سیاست ورزی ضدیت دارد. گوشه نشینی در خانقاه با جنب و جوش در میان توده مردم تضاد دارد و همین دوگانگی و مشاهده اختلاف بر سر جانشینی اهل تصوف و حقیقت نفسانی برخی امور باعث می شود از تصوف خارج شود.

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

ترکیب بند مشهور محتشم کاشانی که نقل محافل روضه و عزای سید الشهداست برای عمان به عنوان یک آرزو و حسرت همیشگی مطرح بوده است. او که دلداده امام حسین (ع) بود، در پی فرصت برای ادای دِین خود به سید و سالار شهیدان گنجینه الاسرار را می سراید.

اگر در مرثیه سرایی نام محتشم کاشانی در ردیف اول شاعران مرثیه سرا قرار گرفته است. در حوزه عرفان و نگاه عرفانی به عاشورا نیز گنجینه اسرار عمان سامانی قرار دارد. عمان در سرودن گنجینه الاسرار بیشترین تاثیر را از مولوی گرفته است. آغاز مثنوی مولوی و مثنوی عمان بی شباهت با یکدیگر نیست. چه در سبک و چه در بیان اشعار. هر دو مثنوی در بیان نفی خود و ارجاع خواننده اشعار به دیگری است. در واقع شعر را  زبان صاحب اصلی اثر می دانند.

مولوی مثنوی را این گونه آغاز می کند:

بشنو این نی چون شکایت می‌کند

از جداییها حکایت می‌کند

و عمان سامانی گنجینه الاسرار را  با مطلع

کیست این پنهان مرا در جان و تن

کز زبان من همی گوید سخن؟

این که گوید از لب من راز کیست؟

بنگرید این صاحب آواز کیست؟

منظومه عمان در زمره حماسه های دینی و فلسفی قرار می گیرد که تفکرات دینی و اصول مذهبی در آن جریان دارد. حماسه های عرفانی قهرمانی دارد سالک، که در حال قرب به خدا از مراحلی گذر می کند و بند تعلقات را پاره و به ملاقات معبود می شتابد. این نوع نگاه عرفانی در ابیات گنجینه اسرار عمان به چشم می خورد.

نگاه اخلاقی در هنگام به میدان رفتن علی اکبر(ع)  و دستورات جنگی به ایشان و غلیان عواطف و احساسات در باب خداحافظی اباعبدالله با حضرت زینب (س) از تاثیر گذارترین ابیات مثنوی عمان است که عرفان، حماسه و مرثیه را یکجا گردآورده است.

اوج مثنوی را در صنعت شاعرانه عمان به چشم می خورد. جایی که سیما و صورت امام و خواهر گرامی اش در فراز وداع بکار می رود.امام شناسی، عرفان صحیح و توحید واقعی از ویژگی های دیگر اثر ماندگار اوست.

به عنوان حُسن ختام این یادداشت بخشی از مثنوی عمان سامانی در باب به میدان رفتن حضرت اباعبدالله را باهم می خوانیم:

دیگرم شوری به آب و گل رسید

گاه میدان داری این دل رسید

روی در میدان این دفتر کنم

شرح میدان رفتن شه، سر کنم

چونکه خود را یکه و تنها بدید

خویشتن را دور از آن تن ها بدید

قد برای رفتن از جا، راست کرد

هر تدارک خاطرش می خواست، کرد

پس به چالاکی به پشت زین نشست

این بگفت و برد سوی تیغ، دست:

ای مشعشع ذوالفقار دل شکاف۱

مدتی شد تا که ماندی در غلاف

آن قدر در جای خود کردی درنگ

تا گرفت ایینه اسلام، زنگ

هان و هان ای جوهر خاکستری۲

زنگ این ایینه می باید بری

من کنم زنگ از تو پاک ای تابناک

کن تو این ایینه را از زنگ پاک

من تو را صیقل۳ دهم از آگهی

تا تو آن ایینه را صیقل دهی

شد چو بیمار از حرارت ناشکیب

مصلحت را، خون ازو ریزد، طبیب

چونکه فاسد گشت خون اندر مزاج

نیشتر باشد بکار اندر علاج

در مزاج کفر شد، خون بیشتر

سر بر آور، ای خدای را نیشتر

آخرين اخبار
پر بحث ترين
اینستاگرام نخبگان
محل كد آمار