
بررسی تأثیرگذاری عبدالمجید محمدی در پتروشیمی امیرکبیر در کمتر از چهار ماه/وقتی مدیریت فنی به میدان میآید
قابل توجه میدری وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی و حمایت از مدیران فنی در صنعت پتروشیمی
اشاره: آغازاورهال واحدتولید الفین پتروشیمی امیرکبیر نخستین بارتوسط عبدالمجیدمحمدی انجام شد.
متاسفانه مدیران یکدهه قبلی بدلیل عدم تسلط بمسائل فنی ازانجامش عاجز بودند.
این اقدام باعث افزایش تولید ودرآمد و جلوگیری ازفرسودگی خطوط تولید وجهش اقتصادی درسال سرمایه گذاری برای تولید است
▪️عملیات موفق اورهال واحد الفین در پتروشیمی امیرکبیر، نهفقط یک دستاورد صنعتی، بلکه الگویی روشن برای احیای اراده توسعهمحور در ایران است
نخبگان: در میان انبوه خبرهای روزمره و روایتهای گاه تکراری از وضعیت صنعت کشور، گاه اتفاقی رخ میدهد که نه تنها ارزش خبری دارد، بلکه باید بهمثابه یک نشانه جدی از تغییر رویکردها، تحول ساختاری و احیای ظرفیتهای مغفول مانده، مورد توجه قرار گیرد. یکی از این رخدادها، بیتردید، عملیات اورهال کامل واحد الفین در پتروشیمی امیرکبیر است؛ پروژهای که اگرچه در ظاهر بخشی از فرآیندهای فنی معمول در یک مجتمع پتروشیمی به شمار میرود، اما در واقع آینهایست از یک تغییر بنیادین در شیوه مدیریت، نگاه به تولید، و اعتماد به توان داخلی.
برای درک اهمیت این اورهال، باید به جایگاه واحد الفین در ساختار تولیدی امیرکبیر توجه کرد. این واحد، مغز متفکر و قلب تپنده زنجیره تولید است. اتیلن و پروپیلن، دو محصول کلیدی که از دل این واحد خارج میشوند، پایه و اساس کل واحدهای پاییندستی و زنجیره ارزشآفرینی پتروشیمی را شکل میدهند. در سالهای گذشته، بهواسطه فرسودگی تجهیزات، تأخیرهای مزمن در تعمیرات، نگاه محافظهکارانه و فقدان جسارت در مدیریت، وضعیت این واحد شکننده و ناپایدار شده بود. بارها اورهال جزئی انجام شد، اما هیچگاه بهصورت کامل و ساختاری، اقدامی اساسی برای احیای ظرفیتهای این بخش صورت نگرفت. این یعنی اختلال در کل زنجیره تولید، افزایش هزینههای نگهداشت، و البته افت عملکرد عملیاتی در سطح کلان مجتمع.
اما در برج ده سال گذشته، ورق برگشت. با انتصاب عبدالمجید محمدی بهعنوان مدیرعامل جدید پتروشیمی امیرکبیر، نوعی پوستاندازی مدیریتی در این مجموعه شکل گرفت.
محمدی، برخلاف الگوهای غالب در صنعت که مدیریت را صرفاً امری اجرایی میدانند، با نگاه عمیق فنی و سازمانمحور وارد میدان شد. او نهتنها تخصص و تجربه عملیاتی داشت، بلکه جسارت تصمیمگیری در شرایط سخت را نیز در عمل نشان داد. تصمیم به اورهال کامل واحد الفین، در شرایطی که تأمین قطعه، محدودیت بودجه، فشار زمانی و ملاحظات تولیدی وجود داشت، یک تصمیم شجاعانه بود؛ تصمیمی که اگر شکست میخورد، ممکن بود تبعات جدی برای کل مجموعه داشته باشد. اما محمدی و تیم فنیاش، مسیر موفقیت را با اتکا به توان داخلی، همدلی بینبخشی، و انضباط اجرایی دقیق، هموار کردند.
عملیات اورهال، با بیش از ۹۵ درصد اتکا به توان مهندسان و متخصصان ایرانی انجام شد؛ بدون اتکا به شرکتهای خارجی، بدون وقفه در برنامهریزی کلان مجتمع، و در چارچوب زمانی و مالی مشخص. این یعنی تحقق عینی شعار سال، که سرمایهگذاری برای تولید را نهدر قالب وعده، که در مقام عمل نشان داد. نتایج نیز شگفتانگیز بود. ظرفیت تولید در بازه کمتر از شش ماه پس از اورهال، بیش از ۳۰ درصد افزایش یافت. نرخ توقف اضطراری به شکل چشمگیری کاهش پیدا کرد، بهرهوری تجهیزات بالا رفت و برای نخستین بار در یک دهه اخیر، مجتمع توانست برخی محصولات استراتژیک را با ضریب خلوص بالاتر و کیفیت رقابتی صادر کند.
اما فراتر از عدد و نمودار، آنچه اهمیت دارد، احیای اعتماد سازمانیست. کارکنان و مهندسانی که سالها احساس میکردند نقششان نادیده گرفته شده و تصمیمات کلان از بیرون تحمیل میشود، اینبار در مرکز فرآیند تصمیمسازی قرار گرفتند. اورهال نهتنها یک پروژه فنی، بلکه یک تمرین موفق برای کار تیمی، تفکر استراتژیک، و بازسازی روحیه سازمانی بود. همین موضوع باعث شد تا فضای روانی درون مجتمع، حالتی از انگیزش مضاعف، احساس تعلق و تمایل به نوآوری را تجربه کند؛ عواملی که در ارزیابی بلندمدت عملکرد یک سازمان صنعتی، بسیار تعیینکنندهتر از شاخصهای صرفاً مالی هستند.
مدیریت فعلی امیرکبیر، بهخوبی نشان داده است که میتوان حتی در تنگنای تحریم و محدودیت، با تکیه بر اراده، دانش، و مدیریت مشارکتی، از دل بحران فرصت ساخت. آنها بهجای اینکه منتظر گشایش خارجی بمانند، از درون، مسیر گشایش را هموار کردند. این تجربه، باید بهمثابه الگویی الهامبخش برای سایر صنایع کشور مورد بررسی قرار گیرد. در روزگاری که بسیاری از پروژهها با نامهای بزرگ آغاز میشوند و در بنبستهای اداری یا تامین مالی متوقف میمانند، امیرکبیر مسیر متفاوتی را نشان داد: مسیر خلاقیت درونزا، مدیریت عملگرا، و ایمان به نیروی انسانی داخلی.
بیتردید، ادامه این مسیر نیازمند حمایتهای فرابخشی و توجه نهادهای بالادستیست. مخصوصا وزیر تعاون کار و رفاه اجتماعی باید از مدیران فنی حمایت کند و هرگز فریب تخریبهای سیاسیون را نخورد وگرنه این صنعت آسیب خواهد دید.
توسعهی فازهای جدید، ورود به زنجیرههای با ارزشافزوده بالاتر، صادرات دانش فنی و ایجاد اشتغال پایدار در ایران و استان خوزستان، از جمله چشماندازهاییست که در صورت تداوم این نگاه فنی و توسعهگرا، دستیافتنی خواهد بود. خوزستان، با همه زخمهایی که بر تن صنعت آن وارد شده، هنوز هم میتواند بازیگر اول انرژی و پتروشیمی کشور باشد؛ به شرط آنکه مدیریت آن، از جنس تعهد، تخصص و جسارت باشد.
امروز که صدای کار دوباره از قلب الفین شنیده میشود، باید این پیام ساده را دریافت: با مدیریت فنی، راه باز میشود. اگر به اهلش بسپاریم.