بررسی تأثیر خودباوری و صداقت در رهبری کارکنان سازمان ها

نوشتاری از دکتر مهرداد بهرامی

رهبری چیست؟ در فرهنگ لغت، یعنی « راهنمایی و هدایت در یک مسیر با جلوتر گام برداشتن.» دور از واقع نیست که بگوییم، رهبری مستلزم آن است کسانی را در یک سفر از جای کنونی آنها به جایی دیگر ببریم. این سفر می تواند جسمانی باشد، مثل وقتی که موسی ( ع ) قوم خود را از مصر بیرون برد، یا روان شناختی باشد، مثل وقتی که یک مدیر، نگرش های گروهی از کارکنان را از این رو به آن رو می کند. هر کدام باشد، این امر مستلزم تغییر است. شما نمی توانید رهبر باشید مگر این که نوعی تغییر پدید آورید، این کاری است که رهبران انجام می دهند،    آنها به تغییر امورمی پردازند.

متأسفانه ما همه نوع رهبران با تجربه داریم که اوضاع را فقط برای افزودن بر سوابق  خود در کارنامک شغلی شان تغییر می دهند. آنها تغییر عمده ای به وجود می آورند و پیش از آنکه که اثرات اقدامات شان آشکار شود و به خاطر خرابکاری بزرگی که به بار آورده اند، سرزنش شوند، سمت خود را ترک می کنند. رهبران خوب، زمانی که تغییری ایجاد می کنند، همیشه یک هدف روشن در ذهن دارند و بهترین رهبران فقط تغییراتی پدید می آورند که به تحقق هدف های سازمان کمک کنند.

ولی رهبران سازمان چگونه موجبات تغییر را فراهم می کند؟ آنها به تنهایی نمی توانند این کار را انجام دهند، و به کمک دیگران نیاز دارند. این امر، رهبری را به فرایندی که مستلزم اثر گذاری بر دیگران است تا در جهت تحقق هدف ها و مقاصد رهبر کار کنند، مبدل  می سازد. رهبری درباره قدرت یا زور نیست، درباره نفوذ است. شما لشکری از مشمولان اجباری به عنوان زیر دستان   نمی خواهید بلکه لشکری از داوطلبان می خواهید.

در سال های اخیر، “رهبری تحولی”  سبک رهبری مورد انتخاب بسیاری از سازمان ها شده است.

با اقتباس از هر نظریه ای رهبری کنید، برای این که زیر دستان متقاعد شوند ارزش پیروی شدن دارید، باید یک ویژگی شخصیتی را همیشه و در تمام اوقات از خود نشان دهید و آن، خودباوری یا اعتماد به نفس است. اگر به توانایی خویش یا رویکرد رهبری انتخابی خویش ایمان نداشته باشید ، چرا باید کسی به شما اعتماد اتکا کند؟ مهم است که همواره با اعتماد به نفس و خوش بینی ظاهر شوید، مخصوصاً وقتی که وحشت زده اید. به این منظور« چنان عمل کن که گویی ایمان داری و به تو ایمان داده خواهد شد یا به عبارت دیگر، همیشه با اعتماد به نفس عمل کنید.» خیلی زود این عمل واقعیت پیدا خواهد کرد علاوه بر این، آنچه مهم است، چگونگی احساس شما نیست، بلکه چگونگی ادراک کارکنان و زیر دستان از شماست.

بسیاری از رهبران بزرگ از عدم اعتماد به نفس و نگرانی اظطراب در رنج و عذاب بوده اند.درواقع، شاید فقط دیوانگان و خود بزرگ بین ها هستند که از تردید و دودلی آزادند. رهبران خوب با ترس هایشان روبرو شده و بر آنها فایق می آیند. شما می توانید همین طور عمل کنید. علاوه بر این، اگر رهبر بودن  آسان بود، همه بدان  مشغول می بودند. چالش های آن، رهبری کردن را ارزشمند می سازد.

نظریه پردازان بسیاری هرسی و بلانچارد را مورد  انتقاد قرار می دهند، زیرا نظریه آنان در معرض پژوهش علمی دقیق قرار نگرفته است خب منظور؟ رهبری موقعیتی، هزاران رهبر پدید آورده که با یک روش ساده و اثر بخش، کارکنان سازمان ها را رهبری می کنند. کتاب های این  دو مؤلف،

در سراسر جهان، پر فروش ترین بوده اند و هر ساله، هزاران دوره آموزشی، بر اساس نظریه آنان تشکیل می شود. این نظریه، ارزش خود رادر سخت ترین  محیط پژوهشی ممکن، یعنی بازار کار ، ثابت کرده است. فهم آن آسان است، کاربردش ساده است و از روی احساس، درست به  نظر     می رسد. یک بار امتحان کنید، بعد ببینید چه نظری دارید.

در هر موقعیت رهبر دو طرف وجود دارد، رهبران وپیروان. هرچه بیشتر درباره خود و پیروان خود بدانید، رهبری بهتری خواهید بود. جمع آوری اطلاعات درباره پیروان از طرق بسیاری میسر است. بخش مشکل کار، شناختن خودمان  است. ما حتی نمی دانیم چه شکلی هستیم، زیرا هرگز تصویری سه بعدی از خودمان ندیده ایم ، هیچ جای تعجب ندارد که ما حتی درباره شخصیت خودمان یا این  که دیگران از ما چه ادراکی دارند، کمتر بدانیم، تنها راه دستیابی به تصوری از این که واقعاً به چه می مانید، پرسیدن از دیگران است. نظریه پنجره جو- هری را به کار ببرید تا کمک کندفرایند شناخت خویش را آغاز کنید.

با وجود این، ارزش یاد آوری دارد که در مدیریت، ادراک، واقعیت است. این که کارکنان شما را به  عنوان مدیر چطور ادراک می کنند، مهم تر از این  است که  شما چطور احساس می کنید. بنابراین ببینید که می خواهید از دید زیر  دستان چگونه ادراک، شوید  سپس همانطور عمل کنید. هرچه بیشتر این گونه عمل کنید، سریعتر آن نوع رهبری که می خواهید خواهید شد.

سبک رهبری واقعی شما با طرز رفتار شما تعیین می شود و همواره امکان دارد که رفتارتان را تغییر دهید. طبق نظر روانشناسان بالینی، حتی عادات ریشه دار را،  تقریباً در شش هفته می توان تغییر داد. حتماً یکی از سبک های رایج مدیریت را شناسایی و استفاده کنید، ولی انعطاف پذیر بمانید و به یاد داشته باشید که شرایط و موقعیت ها، تصمیم  ها و اقدامات را تغییر می دهند. شما آزاد هستید که مناسب ترین سبک را در هر زمان معینی اختیار کنید. این امر شما را ملزم خواهد کرد که برآورد کردن نیاز های کار خود، جنبه های خاصی از منش و شخصیت خویش را در دسترس و مورد استفاده قراردهید. استفاده کامل از همه ویژگی های شخصیتی خویش آشکار کنید، مگر اینکه گاهی لازم باشد.

در ارتباط با کارکنان یادتان باشد که منافع دو جانبه و متقابل، مبنای بهتری برای یک رابطه مستمر است تا رنجش و دلخوری . در هر موقعیت داد و ستدی با یک پیشنهاد معقول شروع کنید.

( معامله سازنده)و به تنبیهات ( معامله زوری) فقط به عنوان آخرین راه چاره متوسل شوید.

در مقام رهبر، داوری های خود درباره کارکنان را هرگز نباید بر این اساس قرار دهید که آنها چطور به نظر می رسند، جنسیت و شخصیت آنها، تا چه اندازه آنها رادوست دارید/ ندارید، یا آنها در سازمان باچه کسانی مربوط اند.تنها معیار باید این باشد که آنها کار خود را تا چه اندازه خوب انجام می دهند. این امر مخصوصاً هنگامی اهمیت دارد که از نظریه LMX استفاده می کنید. البته اگر آنها کار مهمی انجام می دهند، ولی شخصیت آنها، بقیه اعضای تیم را به خشونت قریب الوقوع می کشاند، باید در این باره  اقدامی انجام دهید.

اگر از مدیران میانی هستید و می خواهید نظریه رهبری تحولی را در مورد گروه خود به کار ببرید، باید برنامه خود را با هدف های کلی سازمان هماهنگ کنید. اگر در انجام این کار ناموفق باشید، خود را در حال مبارزه در نبردی دشوار خواهید یافت که هیچگاه نمی توانید برنده ای داشته باشد.

رهبر تحولی مبتنی بر صداقت است. تظاهر نکنید چیزی باشید که نیستید. پته شما روی آب خواهد افتاد اگر صداقت نشان دهید. مردم به سوی شما کشیده می شوند، چون فکر می کنند که می توانند به شما اعتماد کنند. آسان ترین و سریع ترین راه نابود کردن اعتمادآنها، ریاکار      و دو رو بودن است.

هرچشم انداز (فرادیدی) برای گروه خود دارید، لازم است که ساده، روشن، معنادار و قابل بیان در یک عبارت باشد. ببینید می توانید با فرادید ناسا رقابت کنید. طی دهه ۱۹۶۰، کمیته ای از کنگره آمریکا از ناسا بازدید می کردند. یکی از اعضای آن ، از  نظافت چی پرسید که کارش چیست و او در کمال خونسردی جواب داد: « نشاندن انسان بر ماه» خب، این یک چشم انداز موفق است. هر رهبری به میزان معینی از قدرت و نفوذ نیاز دارد تا تغییراتی را که طالب است، ایجاد کند. شما باید مشتاقانه و بدون چون و چرا از تمام منابع در دسترس تان برای تسلط بر موفقیت کار خود استفاده کنید سریع ترین، آسان ترین، و مشروع ترین طریق دستیابی به قدرتی که نیاز دارید، این است که صراحتاً هدف های خود را با برنامه و دستور کار سازمان هماهنگ کنید. به این طریق،اقدامات و اعمال شما در چشم هر دو گروه کارکنان و مقامات سلسله مراتب سازمان، مشروعیت پیدا می کند. سر انجام؛ در مقام یک رهبر باید همواره به یاد داشته باشید که اگر هیچ باوری نداشته باشید، مایل خواهید بود هر چیزی را باور کنید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا