همین تقدیر است که جدا می کند و پیوند می زند که زنده می کند و می میراندوما ناگزیر به حکم ِهمین تقدیر روی سفره هفت سین می نشینیم …اگر چه با بغض …اگرچه با حسرت اما گاه کورسوی امید به ما شوق ُخواندن دعای تحویل ِسال می دهد:
“یا مقلب القلوب و الابصار” …چه بر اولاد آدم می رود که تقویم ِما گاه در سیاه ترین روزهایش مرعوب ِسپیدی ِدروغین ِدوستان می شود و قلب ها زخم ِخویش را در درون پنهان کرده و آبروداری می کنند .
“یا مدبر الیل والنهار”تدبیر چیست ؟! وقتی همه شعار می دهند و شعر می گویند ! « عمل » تنها رویایی سراب رنگ است که پشت ِپلک ِکودکان ، پیر گشته است .
شب و روزهای ما همه یکرنگ اند ؛ سیاه و سیاه …بچه های محل تفریحشان اندوه و آه است …حجله های سبز،حجاب ِشهر شده اند؛
“یا محول الحول و الاحوال” ! چه چهره های جوانی پشت این قاب ها به خواب ِآخر رفته اند … خروس ! با این که صبحی ندیده ایم بخوان ! بخوان به نام ِدرماندگان و در راه ماندگان ، بخوان برای محال ِرویاها،بخوان برای رگ ِبریده ی کوچه ها،بخوان برای پابرهنگان و پاپوشان ! بخوان برای کارتن خواب ها … خروس ! با این که صبحی در کار نیست اما تو بانگ ِبهار را در حنجره ات بهانه کن:
“حول حالنا الی احسن الحال
♦️سعید آژده مدیر مسئول و صاحب امتیاز نشریه و سایت خبری نخبگان